وبلاگ

مقام محادثه

۱- اشاراتی به معانی:

محادثه: با یکدیگر سخن گفتن؛ گفت و شنید؛ مکالمه.

حدیث: خبر؛ روایت.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ ۝ فَلَمَّا رَأَىٰ أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمِ لُوطٍ: همانا رسولان ما به مژده نزد ابراهیم علیه‌السلام آمدند. سلام گفتند؛ ابراهیم علیه‌السلام سلام گفت. سپس بی‌درنگ (برای آنان) گوساله‌ای بریان آورد. پس چون دید که دست‌های فرشتگان به‌سوی آن (گوسالۀ بریان) دراز نمی‌شود؛ ناپسندشان دانست و از آنان ترسی به دل گرفت. گفتند مترس. ما به‌سوی قوم لوط فرستاده‌ شده‌ایم. (هود: ۶۹ – ۷۰)

۲- آیات ۱۶ تا ۲۱ سورۀ مریم: و آنگاه‌که از خویشانش به کنج تنهایی محتجب و پنهان گردید ما روح خود را (روح‌القدس که فرشته اعظم است) بر او فرستادیم و او در صورت بشری زیبا و راست اندام بر او ظاهر شد. مریم گفت من از تو به خدای رحمان پناه می‌برم اگر مرد پرهیزکاری هستی. گفت: من فرستادۀ خدای توام، آمده‌ام تو را پسری بخشم بسیار پاکیزه و پاک‌سیرت …. تا آخر آیۀ ۲۱.

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- در حدیث قدسی آمده که خداوند فرمود: «هرگاه در قلب بنده‌ای بیابم که غالباً به یاد من است، تدبیر کارهایش را بر عهده می‌گیرم، خود هم‌نشینش می‌گردم و با او گفتگو (محادثه) کرده، انیسش می‌شوم.» (آیین بندگی و نیایش، ترجمۀ عدة الداعی، ص ۴۱۷)

۲- از حضرت اباعبدالله علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمودند: «فاطمه سلام‌الله علیها را به خاطر این محدثه نامیدند که فرشتگان از آسمان فرود می‌آمدند و آن حضرت را می‌خواندند همان‌طوری که مریم دختر عمران را صدا می‌زدند، باری فرشتگان می‌گفتند: ای فاطمه! خدا تو را برگزید و پاکیزه‌ات نمود و بر تمام زنان عالم اختیارت کرد، ای فاطمه پروردگارت را بخوان و سجده‌اش نما و با رکوع کنندگان رکوع کن و بدین ترتیب حضرتش با آن‌ها سخن می‌گفت و آن‌ها نیز با جنابش حدیث و سخن می‌گفتند…» (علل الشرائع، ترجمۀ ذهنی تهرانی، ج ۱، ص ۵۹۵)

۳- از حضرت اباعبدالله علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمودند: …شبی فاطمه سلام‌الله علیها به فرشتگان فرمود: مگر مریم بنت عمران بر تمام زنان عالم برتری ندارد؟ فرشتگان عرضه داشتند: مریم بانو و سرور زنان عالم خودش بود و خداوند عزوجل تو را بانو و سرور زنان عالم خودت و عالم مریم قرار داده و بدین ترتیب تو سرور تمام زنان عالم هستی از اولین تا آخرین. (همان)

۴- یونس بن ظبیان از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: فاطمه نزد خداوند نُه اسم دارد: فاطمه، صدیقه… محدثه. (الخصال، ترجمۀ جعفری، ج ۲، ص ۱۲۴ – ۱۲۵)

۴- نکته‌ها:

* از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرموده‌اند: پس از رحلت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله، جبرئیل علیه‌السلام مستمراً به حضور فاطمۀ زهرا علیهاالسلام می‌آمد، به او تسلیت و تعزیت می‌داد، از حال پدرش می‌گفت و اخبار آینده را به او ابلاغ می‌کرد و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام آن‌ها را می‌نوشت. این همان چیزی است که بعداً مصحف فاطمه علیهاالسلام نام گرفت. (۱)

همین محادثه و سخن گفتن جبرئیل علیه‌السلام برابر روایت فوق با حضرت زهرا علیهاالسلام سبب شد ایشان محدّثه (به فتح دال) لقب بگیرند.

توضیح آنکه بر اساس روایتی از امام باقر علیه‌السلام، محدَّث به کسی گفته می‌شود که فرشته با او سخن می‌گوید و او سخن فرشته را می‌شنود ولی فرشته را نه در بیداری می‌بیند و نه در خواب. (۲)

ولی در محادثه، گفتگوی دوطرفه است نه یک‌طرفه.

* زراره از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند فرق بین رسول و نبی و محدث چیست؟ فرمود: رسول، جبرئیل بر او نازل می‌شود و روبرو با او به صحبت می‌پردازد، او را چنان مشاهده می‌کند که شما یکی از دوستان خود را مشاهده می‌کنید؛ اما نبی در خواب می‌بیند مانند خواب ابراهیم و شبیه خواب‌های پیامبر اکرم که جبرئیل می‌آمد.

بعضی از پیغمبران هم دارای مقام رسالت هستند و هم نبوت. پیامبر اکرم دارای هر دو مقام بودند. جبرئیل بر او نازل می‌شد او را می‌دید و با او به صحبت می‌پرداخت و در خواب نیز او را می‌دید نبی سخن فرشته را می‌شنود و به‌طوری‌که با او به صحبت می‌پردازد اما محدث می‌شنود ولی او را نمی‌بیند و به خواب او نمی‌آید. (۳) و در محادثه، شخص با فرشته صحبت و گفتگو می‌کند.

* سلیم گفت: به محمد بن ابی بکر گفتم …مگر فرشتگان، فقط با پیامبران سخن نمی‌گویند؟ گفت: مگر قرآن نخوانده‌ای که می‌فرماید: و نفرستادیم پیش از تو رسولی و نه نبی …. (حج: ۵۲) سلیم گفت: به او گفتم: آیا امیر مؤمنان محدث است؟ گفت: آری! و فاطمه نیز محدثه بود و نه پیامبر؛ مریم محدثه بود و نه پیامبر. مادر موسی محدثه بود و نه پیامبر؛ ساره زن ابراهیم پیامبر نبود که فرشتگان را دید و او را به وجود اسحاق و پس از اسحاق به وجود یعقوب بشارت دادند. (۴)

ازجمله گفتگوهای فرشتگان:

وقتی فرشتگان بر حضرت ابراهیم علیه‌السلام داخل شدند و در پیری مژدۀ پسری به او دادند، گفت: مرا پیری فرا رسیده، به چه چیزی بشارت می‌دهید؟ فرشتگان گفتند: ما تو را به حق بشارت می‌دهیم، پس از نومیدان مباش.

او گفت: چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟

و در ضمن آنان گفتند آمده‌اند برای نزول عذاب بر قوم لوط؛ و این در اواخر عمر ابراهیم علیه‌السلام بود که فرشتگان را در بیداری دیده و با آنان صحبت کرده است.

…پس آنان نزد لوط رفتند و هنگام صبح بر مردمی که برای عمل لواط به خانۀ لوط وارد می‌شدند و فکر می‌کردند اینان جوانان هستند نه ملائکه، پس جبرئیل اشاره به چشم ایشان کرد و آنان کور شدند. پاره‌ای از شب شد، جبرئیل گفت: خودت و فرزندانت از شهر بیرون روید، پس آنان بیرون رفتند. (۵) و بعد عذاب نازل شد.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله از جبرئیل پرسید شهر قوم لوط در کجا بود؟ عرض کرد: آنجا امروز «بحیره طبریه» است در نواحی شام. پرسید آن شهر بعد از عذاب کجا افتاد؟ عرض کرد: در میان دریای شام افتاد تا مصر، پس شد در میان دریا. (۶)

* هرچقدر روح لطیف‌تر شود و تعلقات جسمانی نداشته باشد باعث می‌شود تا مجردات مانند فرشتگان را ببیند و چه‌بسا بتواند با آن گفتگو کند؛ و از آنجا که فرشتگان می‌توانند به هر شکلی (نه ناپسند) درآیند، برای هر کسی با توجه به مقام و منزلت شخص درمی‌آیند، همان‌طور که جبرئیل یک‌بار به شکل دحیه کلبی (در زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله تاجری بود به نام دحیه کلبی که در جنگ‌های مختلف برای پیامبر صلی‌الله علیه و آله شرکت داشت و به‌قدری زیبا بود که در جمال و زیبایی او را مثال می‌زدند)، نزد پیامبر آمد. (۷)

* از جمله گفتگوهای پیامبر صلی‌الله علیه و آله با جبرئیل، آن بود که سؤال کرد آیا ملائکه خنده و گریه هم دارند؟ جبرئیل گفت: بلی در سه جا تعجب می‌کنند و در سه جا از روی ترحم گریه می‌کنند… (۸)

* فرشتگان همه در یک سطح نیستند و برخی رتبه‌های والاتری دارند و شرح وظایفشان در بعضی امور متفاوت است. مثلاً جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل از برترین فرشتگان هستند و چه‌بسا محادثه و گفتگو با هر ملکی با توجه به مقام و منزلت افراد و شرایط دیگر صورت گیرد.

* متکلمان گویند: فرشتگان، اجسامی لطیف‌اند و می‌توانند به شکل‌های مختلف درآیند. (۹)

و فلاسفه فرشتگان را عقول مجرده و نفوس فلکیه می‌دانند که هیچ عُلقه‌ای با اجسام ندارند. (۱۰)

و مقام و منزلت فرشتگان، مختلف است. (صافات: ۱۶۴ و تکویر: ۲۰ و ۲۱) و اراده‌ای مستقل از خداوند ندارند و هیچ‌گاه گناه نمی‌کنند. (۱۱) و ویژگی‌های عمومی آن‌ها عبارت‌اند از: واسطۀ نزول وحی به انسان (آل‌عمران: ۳۹) (نحل: ۲)، واسطۀ قبض روح انسان (سجده: ۱۱)، مراقب اعمال بندگان (ق: ۱۷ و ۱۸)، حافظ انسان در برابر حوادث ناگوار و بلایا (رعد: ۱۱) و حامل عرش الهی و شفیع گناهکاران (غافر: ۷) و نیز همچنین می‌توانند به‌صورت آدمیان درآیند (مریم: ۱۷) و مؤمنان را در پیشامدهای سخت مانند جنگ‌ها یاری کنند (احزاب: ۹) و گروهی از آنان به تدبیر امور جهان مشغول‌اند (نازعات: ۵) و گروهی نیز مأمور عذاب اقوام سرکش‌اند (هود: ۷۷) و در روایات بزرگان معصوم علیهم‌السلام نیز ویژگی‌هایی برای فرشتگان آمده است: آنان نه می‌خورند و نه می‌آشامند و نه نکاح می‌کنند و به نسیم عرش زنده‌اند. (۱۲)

گروهی از آنان پیوسته در سجده‌اند و رکوع ندارند و گروهی در رکوع‌اند و یارای ایستادن ندارند و گروهی همواره به ‌صف ایستاده‌اند و پراکنده نمی‌شوند و برخی پیوسته تسبیح می‌گویند و خستگی ندارند و خواب به چشم آنان راه نمی‌یابد؛ به خطا و اشتباه نمی‌افتند و دچار سستی بدن نمی‌شوند و گرفتار فراموشی نمی‌گردند. (۱۳) شمار آنان بسیار است و هیچ‌گونه‌ای از آفریدگان به شمار آنان نیست. (۱۴) فرشتگان وسایط فیض الهی‌اند و مطیع و مجری اوامر خدایند. (۱۵)

* جبرئیل همان فرشته‌ای است که ابراهیم علیه‌السلام را از آتش نمرودیان رهانید و فرعونیان را در نیل غرق کرد و بشارت یحیی علیه‌السلام را به زکریا و ولادت عیسی علیه‌السلام را به مریم علیهاالسلام رسانید و او قرآن را بر پیامبر صلی‌الله علیه و آله نازل کرد و طریقۀ عبادت را بدو آموخت و در غزوۀ بدر با هزار فرشتۀ دیگر پیامبر صلی‌الله علیه و آله را یاری داد و در معراج هم‌سفر و راهنمایش بود. (۱۶)

از برخی آیات قرآن برمی‌آید که جبرئیل بر غیر پیامبران نیز نازل شده است اما نزول وحی به دست جبرئیل تنها ویژۀ پیامبران بوده و برای غیر پیامبران پیام‌هایی دیگر آورده است که بارها با پیامبر صلی‌الله علیه و آله محادثه داشته است.

* انواع ملائکه:

امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه سجادیه باب سوم در نیایشی انواع فرشتگان، بعضی را با اسم و بعضی را به شکل و سمت معرفی می‌کند که بسیار زیباست. امام دربارۀ فرشتگان می‌فرماید:

۱- حمله عرش؛ ۲- اسرافیل؛ ۳- میکائیل؛ ۴- جبرئیل؛ ۵- روح؛ ۶- ساکنان طبقات آسمان‌ها؛ ۷- پیام‌رسانان؛ ۸- روحانیون (رحمت گستران)؛ ۹- اهل قرب در پیشگاه حق؛ ۱۰- حاملین غیب به انبیاء؛ ۱۱- مأموران قیام رستاخیز؛ ۱۲- خزانه‌داران و مأموران باران؛ ۱۳- رانندگان ابر؛ ۱۴- مأموران رعدوبرق؛ ۱۵- مأموران برف و تگرگ؛ ۱۶- وکیل بر خزانۀ باد؛ ۱۷- مأموران بر کوه‌ها؛ ۱۸- محاسبان وزن آب‌ها و باران‌ها و رگبارهای متراکم؛ ۱۹- مأموران نزول بلا؛ ۲۰- مأموران نزول نعمت؛ ۲۱- نویسندگان اعمال خوبان و بدان؛ ۲۲- عزرائیل و اعوانش؛ ۲۳- نکیر و منکر؛ ۲۴- رُوَمان و آزمایش‌کنندۀ اهل قبور؛ ۲۵- طواف کنندۀ بیت‌المعمور؛ ۲۶- مالک دوزخ و مأمورانش؛ ۲۷- رضوان مالک بهشت و مأمورانش؛ ۲۸- مأموران آتش جهنم؛ ۲۹- مأموران که با اهل بهشت صحبت می‌کنند؛ ۳۰- مأموران انداختن اهل جهنم به دوزخ؛ ۳۱- بر هر فرشته که نام او را نبردم؛ ۳۲- فرشتگان ساکن هوا و زمین و آب؛ ۳۳- فرشتگان بر خلق. خداوندا! بر فرشتگان رحمت بفرست و درود ما را به ایشان برسان که به یاد خیر آنان توفیق دادی.

* به‌ غیر از محادثه با فرشتگان، در مقام والاتر، محادثۀ شخص با حضرت حق می‌باشد.

* محادثه با خداوند:

محادثه، خطاب حق است بنده را در صورتی از عالم ملک، همچنان که ندا فرمودند موسی علیه‌السلام را  از شجره.

به لسان شجر سخن فرمود
خود به آن سمع موسوی بشنود

صورت آتشی نمود او را
در حقیقت اله موسی بود (۱۷)

محادثه وصفی برای نهایت حال صدیقان است. بزرگی را از برترین حال نهایت صدیقان پرسیدند، پاسخ داد: آن حال، حال طالعان و محدثان است. (۱۸)

محادثه مخاطبت حق است با عارف در محل تمکین، به نعت افشای اسرار. (۱۹)

مقام محادثه مقام وصل است، که در آن خدای سبحانه نقبا را به حدیث خود مخاطب می‌سازد و حدیث آنان را در شکوای آنان از او به او می‌شنود.

عارفی گفت: در محادثه سقوط قیود مراتب احشام است. (۲۰)

* مقام محادثه با فرشتگان:

هرگاه خلیفۀ حق به مقام انس به حق برسد و شطاح گردد و جرئت بر او غالب شود، با فرشتگان از حدث و غیرت می‌جنگد.

عارفی گفت: بسا باشد که بین او و فرشتگان قضایایی واقع شود و قاضی میان آن‌ها خدای سبحانه است. (۲۱)

* فرق میان مسامره و محادثه: این دو عبارت است از دو حال از احوال کاملان طریق حق. حقیقت این سخن سرّی باشد مقرون به سکوت زبان، یعنی محادثه، و حقیقت مسامره دوام انبساط به کتمان سرّ. و ظاهر این معنی آن بود که مسامره وقتی بود بنده را با حق به شب، و محادثه وقتی بود به روز که اندر آن سؤال و جواب بود، ظاهری و باطنی، و از آن است که مناجات شب را مسامره خوانند و دعوات روز را محادثه. پس حال روز مبنی باشد بر کشف و از آن شب بر ستر و اندر دوستی مسامره کامل‌تر بود از محادثه، و تعلق مسامره به حال پیغمبر صلی‌الله علیه و آله است، چون حق‌تعالی خواست که وی را وقتی باشد، جبرئیل را با براق بفرستاد تا وی را به شب از مکّه به قاب قوسین رسانید و با حق راز گفت و از وی سخن بشنید و چون به نهایت رسید زبان اندر کشف جلال لال شد و دل در کُنه عظمت متحیر گشت. علم از ادراک باز ماند، زبان از عبارت عاجز شد، لا احصی ثناء علیک گفتی.

و تعلق محادثه به حال موسی علیه‌السلام داشت، که چون خواست که وی را با حق‌تعالی وقتی باشد، از پس چهل روز وعده و انتظار به «طور» آمد و سخن خداوند تعالی بشنید تا منبسط شد، و سؤال رؤیت کرد و از مراد باز ماند و از هوش بشد. چون به هوش باز آمد، گفت: «تُبتُ إلَیک» تا فرق ظاهر شد میان آنکه آورده باشند. قوله تعالی: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا… و میان آن‌که آمده باشد، قوله تعالی: وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا… پس شب وقت خلوت دوستان بود و روز گاه خدمت بندگان. و لا محاله چون بنده از حدّ محدود خود اندر گذرد وِرا زجر کنند. باز دوست را حدّ نباشد، تا به در حدّ در گذشتن مستوجب ملامت شود. که هر چه دوست کند جز پسندیدۀ دوست نباشد. (۲۲)

* باید که اگر شخصی به مقام محادثه و مسامره با حق رسید مرتبۀ خود را فراموش نکند و از حدّ عبودیت و اظهار فقر و مسکنت تجاوز نکند تا به طغیان منسوب نشود.

* اگرچه نبوت مختنم گشته و باب وحی و ارسال جبرئیل مسدود است اما الهام و اعلام و القائات ربّانی باقی است چون این معانی لازم ولایت است و ولایت مقتضای اسم الولی است که از اسماء الهی است و احکام اسم الهی را همیشه ظهور خواهد بود و هرگز منقطع نخواهد شد و حضرت ربّ‌الارباب را با دل‌های اولیاء و اصفیاء پیوسته مکالمه و محادثه بوده و هست و خواهد بود. (۲۳)

* ایمان به وجود فرشتگان از واجبات دینی است و در ردیف ایمان به خدا و پیامبران و کتب آسمانی جای دارد؛ و اثبات فرشتگان از طریق نقل و ایمان به غیب امکان‌پذیر است.

منابع:

۱) کافی، ج ۱، ص ۲۴۱

۲) ادب فنای مقربان، ج ۱، ص ۱۳۰

۳) بخش امامت (ترجمۀ بحارالانوار، ج ۲۳ تا ۲۷)، ج ۴، ص ۵۸

۴) تاریخ سیاسی صدر اسلام، ترجمۀ کتاب سلیم، ص ۳۱۰- ۳۱۱

۵) کافی، ج ۵، ص ۵۴۸

۶) علل الشرایع، ص ۵۵۰ – تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۵۷

۷) بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۳۲۲ – پیغمبر و یاران، ج ۳، ص ۳

۸) اثنی عشریه، ص ۹۰ – رهنمای سعادت، ج ۳، ص ۵۷۴

۹) نقد المحصل، ص ۲۳۰

۱۰) شرح المقاصد، ج ۳، ص ۳۶۶

۱۱) المیزان، ج ۷، ص ۱۲

۱۲) تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۳۴۹

۱۳) نهج‌البلاغه، خطبه ۱

۱۴) میزان الحکمه، ج ۴، ص ۲۹۳

۱۵) مقدمه‌ای بر جهان‌بینی الهی، ج ۳، ص ۸۹

۱۶) اعلام القرآن، ص ۲۷۷- ۲۷۸

۱۷) رسائل شاه نعمت‌الله ولی، ج ۴، ص ۶۱ – کشاف اصطلاحات الفنون، ص ۲۸۲

۱۸) اللمع، ص ۳۴۹

۱۹) شرح شطحیات، ص ۵۶۸

۲۰) مشرب الارواح، ص ۲۲۶

۲۱) مشرب الارواح، روزبهان، ص ۲۸۳

۲۲) کشف‌المحجوب، هجویری، ص ۴۹۶

۲۳) مفاتیح الاعجاز فی گلشن راز، ص ۲۲

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.