وبلاگ

مقام مخلِصین

1- اشاراتی به معانی

مُخلِص: (انسان) پاک، بی‌ریا، بی‌آلایش، صاف، یکرنگ، مُخلَص: پاک‌شده، ناب شده، صاف‌شده

2- اشاراتی از قرآن

۱- …فَاعْبُدِ اللهَ مُخْلِصاً لَهُ الدّیٖنَ: پس پرستش کن خداوند را درحالی‌که دین را برای او ناب می‌آوری. (زمر: ۲)

۲- …وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ: ای پیامبر بگو ما برای خدا اخلاص می‌ورزیم. (بقره: ۱۳۹)

۳- إنّٰا أخْلَصْنٰاهُمْ بِخٰالِصَةٍ… : ما آنان را به ویژگی که یادکردِ رستخیز است ویژه ساختیم. (ص: ۴۶)

۴- …وَادْعُوهُ مُخْلِصیٖنَ لَهُ الدّیٖنَ… : و او را درحالی‌که دین را برای وی ناب می‌سازید، بخوانید. (اعراف: ۲۹)

۵- …وَلَاُغْوِیَنَّهُمْ أجْمَعیٖنَ إلّٰا عِبٰادِکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصیٖنَ: شیطان گفت: همه را به‌جز از میان آن بندگان نابت را گمراه خواهم کرد. (حجر: ۳۹-۴۰)

۶- …إنَّهُ مِنْ عِبٰادِنَا الْمُخْلَصیٖنَ: (یوسف) از بندگان ناب شده ما بود. (یوسف: ۲۴)

3- اشاراتی از احادیث

امام صادق علیه‌السلام: «باقی ماندن بر عمل تا خالص شوی، سخت‌تر از عمل است و عمل خالص آن است که نخواهی جز خدا کسی تو را بر آن بستاید.» (کافی ۲/۶)

۲- علی علیه‌السلام: «اخلاص، میوۀ یقین است.» (غررالحکم ۱/۳۲۶)

۳- علی علیه‌السلام: «اخلاص (ورزیدن) عبادت مقرّبان است.» (غررالحکم ۱/۳۲۵)

۴- علی علیه‌السلام: «دعای شخص مخلِص شایستۀ اجابت است.» (غررالحکم ۱/۳۲۵)

۵- علی علیه‌السلام: «خوش به حال کسی که کارش و عملش و دوستی‌اش و خشمش و گرفتنش و واگذاریش و سخن گفتنش و خموشی‌اش را برای خداوند خالص گرداند.» (غررالحکم ۱/۳۲۸)

۶- علی علیه‌السلام: «هنگام تحقّق اخلاص، بینایی‌ها روشن می‌گردد.» (غررالحکم ۱/۳۲۹)

۷- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «نزد عالمی بنشینید که شما را از ریا به‌سوی اخلاص دعوت کند.» (بحارالانوار ۲/۵۲)

۸- امام عسکری علیه‌السلام: «اگر همۀ دنیا را یک‌لقمه کنم و آن را در دهان‌ کسی گذارم که از روی اخلاص خدا را عبادت می‌کند، باز به نظرم در حقّ او کوتاهی کرده‌ام.» (بحارالانوار ۷۰/۲۴۵)

۹- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «علامت مخلص چهار چیز است: قلبی سلیم دارد، جوارحش تسلیم‌اند و خیرش به دیگران می‌رسد و از بدی کردن خوددار است.» (تحف العقول، ص ۲۱)

۱۰- امام صادق علیه‌السلام: «عمل خالص آن است که نخواهی کسی جز خداوند عزوجل تو را بر انجام آن بستاید.» (الکافی ۲/۱۶)

4- نکته‌ها

* «مُخلِص» که اخلاص می‌ورزد، عملش را صاف و تصفیه از غل و غش و ناخالصی می‌کند. درنتیجه عملش ویژه و ناب می‌شود. چیزی که صاف است آمیختگی ندارد. وقتی می‌گوییم دین را باید برای خدا خالص آورد، یعنی انسان در مسائل عبادی ریا نکند و شرک نورزد.

در اخلاص یکرنگی می‌رود و ظاهر و باطن، نیّت و عمل با هم در ناب بودن توافق دارند. در قرآن مخلِص ۴ بار،‌ مُخلِصون ۱ بار و مُخلَصین ۷ بار تکرار شده است.

اما مُخلَصین کسانی هستند که خداوند آنان را برای خودش خالص کرده است و شیطان در آنان نصیبی ندارد. چنانکه در سورۀ حجر آیات ۴۰-۳۹ آمده که شیطان گفت: «من بندگانت را اغوا می‌کنم، مگر بندگانی که تو آنان را برای خود خالص کرده‌ای.»

این انبیاء و اوصیاء و اولیاء کامل هستند که به درجۀ مخلَصین رسیده‌اند و در قرآن 7 بار مخلَصین تکرار شده است که اینان نیّت و عملشان ذاتاً مشوب نیست و ناب است.

*دربارۀ اخلاص می‌گوییم: هرکسی کاری که انجام می‌دهد، یا اول تا آخر کارش مخصوصاً عبادی برای خداست که ممدوح و به صواب است یا وسط یا آخر کار در نیّت و عملش ناخالصی وارد می‌شود و دوست دارد او را ستایش کنند یا مزد کار خود را بگیرد و یا عُجب او را می‌گیرد و یا منّت می‌نهد و… این ناصواب و مذموم است.

بهرۀ هرکسی همان است که برای آن مقصود، نیّت و عمل خود را معمول می‌دارد. لذا در نمره دادن غیر خدا و اولیاء الهی کسی نمی‌داند که نمره و درجۀ عامل چقدر است.

*انسان عملی را که متضمّن ثواب است به‌جا می‌آورد و مقصودش رضای خدا نیست؛ بلکه منظورش این است که مردم او را ستایش کنند و میل دارد آن را به گوش مردم برساند. چنین شخصی طبق فرمایش امام صادق علیه‌السلام «به عبادت خدا شرک ورزیده است.»

لذا حق‌تعالی هر نوع ریا و شرک را اصلاً نمی‌پذیرد. برای همین گفته می‌شود که شرکت و شریک قرار دادن و آمیخته کردن نیّت و عمل به چیزی لازمه‌اش خطری برای عامل است که گریبان‌گیر می‌شود.

*آنچه سبب می‌شود انسان به نصرت و مدد الهی برسد؛ اخلاص ورزیدن است که دارندۀ این مقام نزد حق بسیار محبوب است. انسان ‌همیشه برای زیادی عمل یا کمی آن غصّه نخورد، بلکه در مقبول شدن آن ناراحت باشد. ازآنجایی‌که یک ساعت و یک روز ناب کردن نیّت و عمل مشکل است، لذا دادن حکمت را معلول اخلاص شمرده‌اند.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «هیچ بنده‌ای نیست که ۴۰ روز عملش را برای خدا خالص کند، مگر آن‌که خداوند چشمه‌های حکمت را از دلش بر زبانش جاری سازد.» (عیون اخبارالرضا ۲/۶۹)

هر چیزی که در جایگاه رفیع باشد، در تیررس خطر است که آخرش به کجا ختم می‌شود؟ یعنی مخلِصین در مقام بلندی هستند، امّا از آفت و آسیب در امان نیستند؛ اما مخلَصین چون ذاتاً مُهر خلوص زده شده‌اند ایمن هستند.

* مجالست با اهل ریا و تظاهر و نفاق یکی از آفاتی است که در اخلاص افراد تأثیر دارد. پرهیز کردن از چنین افرادی که محرّک و منشأ ناپاکی کارها می‌شوند لزوم دارد.

* از مهم‌ترین مسئلۀ اخلاص، آفت‌هایی است که به شخص وارد می‌شود و او را از ناب و بی‌آلایشی به آمیخته و مشوب وادار می‌کند. چون مقداری ذکرِ این مسئله برای سالکان ضروری است، مجبور می‌شویم بعضی از آن‌ها را به‌عنوان تذکّر بگوییم.

مثلاً به عیادت مریض می‌رود قصدش این است که بعداً اگر مریض شد به عیادت او بیایند.‌ پول به فقیر می‌دهد منظورش این است که اگر به او ندهد تقاضای بیشتری می‌کند و اصرار می‌ورزد و به او می‌چسبد.

سه روز اعتکاف می‌رود برای این‌که از اخلاق سوء زن و بچه‌اش خلاصی یابد. غسل مستحبّی می‌کند، اما برای تمیزی و خوش بویی و رفع کسالت. به عالمی خدمت می‌کند تا نزد او مقرّب شود و مورد تأیید او قرار گیرد و این را هم افتخار برای خود می‌داند. برای خدا مسجد می‌سازد در ضمن نیکوکاریِ خود را می‌بیند تا مردم او را تحسین کنند و موردقبول قرار گیرد و سخاوتش زبانزد شود. دنبال علم می‌رود که دانشمند شود، اما فخر و پیشوایی و… را در نظرش جلوه می‌کند. نماز شب می‌خواند چون صورتش نورانی می‌شود و رزقش بیشتر می‌گردد و صدها از این نمونه که هرکدام آسیب‌های کوچک و بزرگ و متوسطی است که از مرز مخلص وارد محدودۀ عملیاتی او می‌شود و نیّت و کارها را خدشه‌دار می‌کند.

* خداوند بی‌نیاز از شریک است و اغراض و خطورات مکروه و صغیره، لطمه‌ای به خدا وارد نمی‌کند، بلکه لگد به قلب عامل می‌زند. بله انگیزه حتماً باید تقرّب باشد و این‌که اولیاء الهی مستغرق حقّ‌اند، اغراض و خطورات منفی بر ساحت قلبشان راه ندارد.

* برای رهایی از این تباهی، لازم است انسان اول علم در این مقام را یاد بگیرد. دوم با افرادی که مخلص هستند نشست‌وبرخاست کند و از مجالست با اهل ریا و تظاهر کاملاً پرهیز کند. سوم رشتۀ تربیتی و ریاضتی و تمرینی را که اساتید اخلاق می‌گویند پیاده کند. چون عادات بر افراد غالب است، ترک عادت هم کار سختی است. مثلاً غذا به‌قصد لذّت خورده می‌شود، تمرین کند که قصدش خوردن طعام به خاطر اقتضای گرسنگی باشد. از خوابیدن خوشش می‌آید پس بنا را بر این بگذارد که برای رفع خستگی و این‌که بدن استراحت کند تا بتواند کارهایش را خوب انجام دهد بخوابد. همیشه صف اول جماعت می‌رود نماز می‌گزارد، گاهی صف سوم و گاهی صف آخر و گاهی در خانه نماز بگزارد تا مُهره نشود که بگویند فلانی همیشه صف اول جماعت است و اگر دقت کند بعد از سال‌ها اگر روزی صف آخر نماز بایستد برایش سخت می‌شود و دیگران‌ هم تحریک می‌کنند که چطور شما صف آخر نماز ایستاده‌اید؟

موارد بسیار است، فقط تمرین و ترک عادت می‌خواهد تا در زمرۀ مخلصین قرار بگیرد.

* عدّه‌ای، نفس سر آن‌ها کلاه می‌گذارد و اعمالشان را خوب و به صواب جلوه می‌دهد، درحالی‌که به آفت دچارند یا نمی‌دانند، بعد متوجه می‌شوند و یا می‌دانند، اما عادت به کاری کرده‌اند که جلوه‌گر خوب و زیبایی در جلوی چشمانشان قرار می‌دهند.

خداوند در سورۀ کهف آیات ۱۰۵-۱۰۴ فرمود: «بگو آیا به شما خبر دهم که زیان‌کارترین مردم کیان‌اند؟ آن‌ها که تلاششان در زندگی دنیا تباه‌شده است، بااین‌حال گمان می‌کنند کار نیک انجام می‌دهند.»

پس با گمان و وَهم کار خطایی است که انسان نمرۀ مقبول به اعمالش بدهد و این از خدعه‌های نفس است که روی نیّات و اعمال می‌گذارد. لذا این‌چنین افرادی در قیامت حسنات خود را سیئات می‌بینند.

* یکی از آفات اخلاص شامل عالمان است که در معرض این فتنه قرار می‌گیرند. چه آن‌که کارشان تبلیغ دین الهی و نصرت و رهبری امّت است. گرچه ظاهر کارشان ‌همه بوی خدایی می‌دهد، اما تا نفس مهذّب نشود در معرض رخنۀ جنود جهل و قوای شیطانی است. مثلاً ستایش مردم از گفتار عالم و خوشحالی عالم از ستایش، خود روزنه‌ای برای دخالت نفس امّاره است. گرچه گفتار، اسماً یاری دین است ولی در گوشۀ قلب گردوغباری بلند می‌شود.

حال اگر کسی بیاید از عالمی دیگر تعریف کند و به آن روی بیاورند، او مغموم و مهموم می‌شود که این کار من ثواب داشت و ثواب از دستم رفت. درحالی‌که موضوع، بلندآوازه شدن دومی و مردم بر گرِدش جمع شدن و بازار ظاهری او تعطیل شدن است که این از مکاید نفس امّاره است.

* دربارۀ مصلّی هم می‌شود گفت که شخصِ نمازگزار دارد نماز می‌خواند، امّا توجه می‌کند که بعضی‌ها حروف را نمی‌توانند خوب ادا کنند و مستحبّات نماز از حالت رکوع و سجود و قنوت تشهد را صحیح انجام نمی‌دهند، پس نماز را نیکوتر و آراسته‌تر می‌خواند تا دیگران از او بهره ببرند و ثواب آنان به او هم برسد، این همان آسیب اخلاص است که به‌نوعی ریا است.

«تلبیس» کار نفس امّاره است. مشتبه نمودن و آمیختگی خوب و بد، صواب و نادرست، از تدلیس شیطان است و همۀ این‌ها برای کسی که می‌خواهد مخلص شود آفت است.

* بهترین کار برای انسانی که می‌خواهد کارهایش مقبول شود این است که در خلوت و جلوت، ظاهر و باطن، نیّت و کارهایش، هم‌خوانی داشته باشد؛ یعنی حضورِ حاضر و ناظر را درک می‌کند، دیگر برایش فرقی نمی‌کند در ملأعام یا خاص، در خلوت‌خانه و در جمع باشد؛ یعنی دل به قرار رسیده و نظر و دیدگاه کسی، او را بی‌قرار نمی‌کند و وسوسه به دلش راه نمی‌یابد.

* میزانی در کارگاه طلافروشان است که به آن طلا را محک می‌زنند که چند عیار است ۱۲ یا ۲۴ یا ۱۵؛ آنگاه در محک گاهی طلای قلّابی پیدا می‌شود. اختلاط و قاتی بودن مس و نقره در او دیده می‌شود، پس طلاساز، صحیح را از ناصحیح، جیّد از ردّی را تشخیص می‌دهد.

امّا در اعمال و نیّات ما، میزانی در کارگاه ظاهری نیست تا با محکی معیّن شود و عیّار داده شود. محک نزد خدا و اولیای الهی و ملائکه است که می‌دانند اعمال ما چقدر به صواب و چقدر ناصواب و چه مقدار ناب و خالص و چه اندازه غش و غبارِ ریا و نفاق و تظاهر در آن‌هاست؟

* انسانِ مخلِص تا وقتی‌که از وجود موهوم و هستی مجازی خود خالص نشود، همواره در خطر دام نفسانی است. چون از هستی موهوم خود رَست، مخلَص گردد.

مخلِص در راه است و به مقصد نرسیده و راهزنان نیز بی‌شمارند. تنها کسی از گزند راهزنان جان سالم به درمی‌برد که در پناه خدا باشد.

آینۀ خالص نگشت او، مخلِص است **** مرغ را نگرفته است او، مُقنِص است

چون‌که مخلَص گشت مخلِص باز رست **** در مقام امن رفت و بُرد دست (مثنوی ۲/۱۳۱۶-۱۳۱۵)

کسی که هنوز آینۀ قلبش پاک نشده مخلِص است، او هنوز پرنده را شکار نکرده و همچنان صیاد است.

همین‌که مخلِص به مخلَص تبدیل شود، از قید و بستِ خودبینی رسته و به مقام امن و رستگاری دست‌یافته است.

* سؤالی را مولانا در مثنوی (۲/۱۳۱۸-۱۳۱۷) مطرح می‌کند، می‌گوید: آیا احتمال دارد که مخلِصی، مخلَص شد، دچار ریا و شرک شود؟ یعنی کسی که به مقام خلوص رسید محتمل است که به تظاهر و ریا برگردد؟

می‌فرماید: «نه»

هیچ آیینه دگر آهن نشد **** هیچ نانی خرمنِ گندم نشد

هیچ انگوری دگر غوره نشد **** هیچ میوۀ پخته با کوره نشد

هیچ‌وقت آیینه، آهن نمی‌شود و نان، خرمن گندم نمی‌شود و انگور غوره نمی‌گردد و میوهٔ پخته، کال و نارسیده نمی‌شود. خدا کند این مقام را به ما و همۀ طالبان کوی حضرت جانان عطا فرمایند.

* هر چیزی با اخلاص کامل همراه باشد رو به تعالی و روشنایی و جاودانگی است. حضرت ابراهیم علیه‌السلام کعبه را بنا نهاد؛ ببینید روزبه‌روز بر شکوه و جلال این خانه افزوده می‌شود و خداوند جایگاهی به نام مقام ابراهیم برای او مُهر زد که همۀ حُجاج پشت این مقام نماز بگزارند.

کعبه را که هر دمی عزّی فزود **** آن ز اخلاصات ابراهیم بود (مثنوی ۴/۱۱۳۸)

و در کار امر به ذبح اسماعیل هیچ خدشه‌ای در ذهن و عملش وارد نشد، خالصاً دست به این کار دشوار زد.­ اما به‌جای ذبح، ذبیح به قوچی تبدیل شد و ذبح گردید و به این عملِ او هرساله حاجیان گوسفندی را در سرزمینِ مِنیٰ ذبح می‌کنند. پس رفعت و تعالی برای کاری که ناب انجام شود این‌طور جاودانگی پیدا می‌کند.

* نکته‌ای که در قرآن و اخبار به آن اشاره‌شده این است که هرکسی برای خدا انفاق می‌کند، بعدش منّت بر گیرنده نکند و به رُخ او نکشد تا خجالت کشیده و شرمنده شود. اگر کسی این کار را کرد همانند این است که هدیه‌ای داده و آن را پس گرفته است.

ای‌بسا مخلِص که نالد در دعا **** تا رود دودِ خلوصش بر سَما (مثنوی ۶/۴۲۱۷)

چه‌بسا افراد خالص و پاک‌دل در دعا و ناله و تضرّع کنند که آثار و امواج این ناله و نَفَس‌های ایشان به عرشیان رسد.

نَفس پاک و بی‌آلایش و صاف افراد مخلِص بسیار قابل و باارزش است. چراکه هر چیزی که با واقع و حقیقت همراه باشد صعود می‌کند و موردتکریم حضرت جانان و مقرّبان و ملائکه مکرّم واقع می‌شود.

* وقتی پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «ضربت علی علیه‌السلام روز جنگ خندق، افضل از عبادت جن و انس است.» (الغدیر ۱۴/۶۶) و در ینابیع المودة صفحۀ ۱۳۷ آمده که فرمود: «ضربت علی علیه‌السلام روز جنگ خندق برتر از اعمال امّتم تا روز قیامت است.»

آن جهت خلوص وحدانی بوده که این‌چنین عظمت و شرافت دارد که این امتیاز برای کسی گفته نشده است.

مولانا می‌گوید:

از علی آموز اخلاص عمل **** شیر حق را دان مطهّر از دَغَل (مثنوی ۱/۳۷۲۲)

اخلاص در عمل را باید از حضرت علی علیه‌السلام یاد بگیری، آن شیر حق را از هر حیله و نیرنگی پاک و منزّه بدان.

خداوند دربارۀ مخلَصین چنین یاد می‌کند: «… و بی‌گمان پریان می‌دانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر می‌آورند، پاکا که خداوند است از وصفی که می‌کنند مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند.» (صافات ۱۶۰- ۱۵۹)

پس ما نتوانیم مانند مخلَص، خداوند را وصف کنیم. این‌طور هم نیست که هر مخلِص به مقام مخلَص برسد، چون به حقیقت اخلاص رسیدن دشوار است. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «بنده به حقیقتِ اخلاص نمی‌رسد مگر این‌که دوست نمی‌دارد بر چیزی از عمل برای خداوند ستایش شود.» (الکافی ۲/۱۶)

لذا شیطان را فرصت تیراندازی این بندۀ ناب نیست تا بنده دچار عُجب و خودپسندی شود.

* از خبر قدسی استفاده می‌شود که اخلاص سرّی از اسرار حق است و خداوند به دلِ بندگانی که دوستشان دارد می‌گذارد.  (مُنیَة المرید، ص ۱۳۳) چون سرّ، ظرف می‌خواهد و نگهداری آن کار هرکسی نیست.

اگر بخواهیم یک تفاضلی میان مؤمنین بگذاریم که کدام‌یک برترند، گفته شد آن‌که اخلاصش برتر باشد. لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام غایت دین را اخلاص شمرده‌اند. (غررالحکم، ح ۷۲۷)

* چون در عالم بالا ملائکه فعلیت محض هستند، هیچ ناخالصی در کارشان وجود ندارد؛ اما انسان چون تکلیف دارد و غرایز در وجودش نهاده شد و جنود عقل و جهل در درونش در مبارزه هستند، آنگاه این انسان به‌جایی می‌رسد که از ملائکه بالاتر می‌رود. چون انسان فعلیت محض نیست، بلکه در بندگی، اخلاص و مراقبه روا می‌دارد و می‌تواند همیشه در حالت صعود و طی مدارج باشد و این امتیاز و تعالی از اشرفیت انسان است.

* اگر کسی عبادتش برای خدا خالص شد، آنچه می‌بیند دلش را به آن مشغول نمی‌سازد و آنچه می‌شنود او را از یاد خداوند غافل نمی‌نماید و به خاطر آن‌که چیزی خداوند به دیگران عطا کرده غم او را نمی‌گیرد.

دلیل بر این حالت این است که خلوص مقامش شده است، ولی اگر اخلاص حال باشد گاهی به بالاست و گاهی به پایین است و اقبال و ادبار دارد و حالت ثابت ندارد تا دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها و دادنی‌ها او را از حق بازدارد.

* عمل کردن در هر کاری راحت است، اما عملی که می‌خواهد برای خداوند باشد باید تصفیه و ناخالصی‌های آن برداشته شود. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «پایداری بر عمل تا خالص بماند، سخت‌تر از خود عمل است.» (الکافی ۲/۱۶) اگر عمل هرچند اندک باشد اما با تصفیه باشد، بهتر از عملی است که بسیار باشد اما بی تصفیه.

کیفیت مهم است نه کمیت، خداوند به صورت‌ها و اعمال ظاهری نمی‌نگرد، بلکه به سیرت و باطن اعمال نمره می‌دهد و هرچه دراین‌باره سالک تمرین کند بهتر است که البته در درازمدت کار آسانی است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «کجایند آنان که اعمال خود را برای خدا خالص گردانیدند و دل‌هایشان را با جایگاهِ یاد خدا کردن، پاکیزه ساختند؟» (غررالحکم، ح ۲۸۲۲)

واقعاً این اشارات امام به مخلصینی است که به مقام اخلاص رسیده‌اند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.