مقام مستغیثین
۱- اشاراتی به معانی
غیاث: فریادرسی، فریادخواهی، استغاثه: درخواست کمک و یاری
۲- اشاراتی از قرآن
۱- إذْ تَسْتَغیٖثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجٰابَ لَکُمْ… : به یاد آورید زمانی را که پروردگار خود را به فریاد میطلبیدید، پس دعای شما را اجابت کرد. (انفال: ۹)
۲- …فَاسْتَغٰاثَهُ الَّذیٖ مِنْ شیٖعَتَهٖ عَلیَ الَّذیٖ مِنْ عَدُوِّه… : (دو نفر، یکی از پیروان موسی و دیگری از دشمنانش) آنکس که از پیروانش بود بر ضدّ کسی که دشمن وی بود از او یاری خواست. (قصص: ۱۵)
۳- …وَهُمٰا یَسْتَغیٖثٰانِ اللهَ… : (پدر و مادر) آن دو از خداوند فریادخواهی میکنند. (احقاف: ۱۷)
۴- …وَ إنْ یَسْتَغیٖثُوا یُغٰاثُوا بِمٰاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ… : (ستمگران در قیامت) اگر فریادرسی جویند به آبی چون مس گداخته که چهرهها را بریان میکند یاری میشوند. (کهف: ۲۹)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- امام سجّاد علیهالسلام: «خداوندا هرگاه مصیبتی به من رسد به درگاه تو استغاثه میکنم.» (صحیفۀ سجّادیه، نیایش بیستم)
۲- امام سجّاد علیهالسلام: «به درگاه تو ای خدا استغاثه میکنم، از واقعۀ شگرفی که بدان گرفتار آمده و تو از آن باخبری.» (نیایش ۳۱)
۳- امام سجّاد علیهالسلام: «ای پروردگار من، تو را ندا دادم و به درگاه تو استغاثه کردم.» (نیایش ۴۹)
۴- امام سجّاد علیهالسلام: «از زشتی گناهانی که در حکم و فرمان تو او را رسوا گردانیده از تو استغاثه و فریادرسی خواسته.» (نیایش ۳۱)
۵- دعای جوشن کبیر: «یٰا غِیٰاثَ المُسْتَغیٖثیٖنَ: ای فریادرسِ فریادرس خواهان»
«یٰا مُغیٖثَ مَنِ استَغاثَه: ای فریادرسِ کسی که فریادرسی خواست»
«یٰا مُغیٖثَ مَن لٰا مَغیٖثَ لَهُ: ای فریادرس کسی که برای او فریادرسی نیست»
«یٰا غِیٰاثیٖ عِندَ کُرْبَتیٖ: ای فریاد رسم، در غمزدگیام»
۶- در حدیث قدسی خداوند به عیسی علیهالسلام فرمود: «بخوان مرا همانند دعای شخص غریق که برای او فریادرسی نیست». (الکافی ۸/۳۸)
۷- حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ۶۰ روز از وفات پیامبر صلیالله علیه و آله در حال شدت مرض، به خداوند چنین عرضه داشت: «ای حیّ، ای قیّوم، از رحمت تو فریادرسی میخواهم.» (بحارالانوار ۴۳/۲۱۷)
۸- امام حسن عسکری علیهالسلام: «بر همۀ کارهایم از خداوند کمک میجویم و پرستش از آنِ اوست، او مغیث است، وقتی از او فریادرسی میکنم.» (توحید صدوق، ص ۲۳۰)
۹- پیامبر صلیالله علیه و آله در جنگ احزاب: «… خداوندا تو فریادرسم هستی، به تو فریادخواهی میکنم.» (مهج الدعوات، ص ۷۱)
۱۰- امام صادق علیهالسلام: «(حرز برای حفظ از سلطان): … همانا همۀ امور به دست خداست، من از خداوند طلب کفایت و بینیازی و فریادرسی میکنم.» (مهج الدعوات، ص ۲۰۴)
۴- نکتهها
* کسی که مغیث میشود یعنی کسی را میخواند که به فریاد او برسد، این درخواست کمک را استغاثه میگویند.
او در حال عادی، کسی را نمیخواند که به فریادش برسد، ولی چون به مشکل و رنج و مصیبت و خواستهای گرفتار میشود، فریادخواهی میکند.
چون شیطان نفس غلبه بر جنود عقل میکند و توان مبارزه با شیطان درون را پیدا نمیکند، استعانت میجوید و استغاثه میکند تا خدا او را از این ورطه نجات بدهد.
اوهام باطله و خیالات و آمال و آرزو، قوی بودن دشمن، مشکلات فردی و خانوادگی و دهها نظیر اینها سبب میشود که بخواند و فریادخواهی کند تا آنکس را که میخواند به فریادش برسد.
* البته قال و حال استغاثۀ هر کس به قالب نفس و روح خودش بستگی دارد، از گریه و توبه و انابه، زاری و اعتراف و اقرار؛ پس نمیشود بگوییم همه در این استغاثه عین هم هستند، بلکه هر نفسی به اقتضای مشکل و مصیبتی که دارد به دنبال فریادرسی است تا او را نجات بدهد.
مثلاً گریۀ یعقوب و آدم و شعیب، اسمش گریه بود، اما در کمیت و کیفیت و طول زمانی با یکدیگر فرق میکرد. نمیشود حال مستغاثی را با حالِ دیگری قیاس کرد.
* پس مشکل هر چه باشد انسان نسبت به خدا و امام زمان و اولیاء استغاثۀ خود را باز میکند تا آنان فرجی در کار او کنند. البته استغاثۀ ابتدایی بهتر است، همانند کسی که از اول التجاء و پناه میبرد تا آخر کار در پناه حق باشد.
استغاثۀ دیگر برای آن است که نکند در قیامت رسوا شود و خرابیهایش آشکار شود و مطرود گردد، پس در دنیا این حال باید گاهگاهی عرضه شود.
دیگر آنکه باید به خداوند استغاثه کرد که او را از بندگان خاص قرار داده و نکند فراموشش نماید یا به خودش واگذارد.
* چارهساز و مسببالاسباب حق است، پس باید از او استعانت و دادرسی کرد، حالت استغاثه گاهی با گریه همراه است و اگر این کار با توجه باشد از اینکه قبلاً گناهی کرده یا از رقّت قلب بر خواسته، ممدوح است و اگر در ظاهر به الفاظ استغاثه بسنده نماید، از کیفیت کمی برخوردار است.
کوتاهی کردن و تقصیر در ابراز و عرضۀ حال، از ضعف است، «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟»
* کسی که زیر آوار مانده، کسی که در دریا در حال غرق شدن است، کسی که در آتش دارد میسوزد و… آیا در آن حال، حال استغاثه را کسی به او یاد میدهد؟ یا هرچه ملکات او بوده از مذکور، خود آن را متذکر میشود؟ نه به لفظ که دیگر جای تکرار الفاظ نیست، بلکه آن حال و درون است که دارد فریادخواهی میکند.
* استعانت و استغاثه برای آینده نیست، بلکه توفیق یافتن و ترک گناه برای بالفعل است، چه آنکه هر آن، انسان در معرض اقبال و ادبار است و اگر عنایت و لطف خاص نباشد به مشکل و خرابی میافتد.
وقتی قوم یونس آثار عذاب را دیدند، شخص بزرگی، آنان را رهنمود کرد که توبه کنند و به حقتعالی استغاثه بَرَند تا دفع عذاب شود. همین کار سببِ رفع عذاب شد. البته عیبی ندارد که انسان از اولیاء و امام زادگان و بندگان صالح درخواست یاری و کمک کند.
وقتی حضرت عیسی روی آب راه میرفت، یکی از همراهانش نیز روی آب راه رفت و به ذهنش خطور کرد: فرق من و عیسی در چیست؟ پس به آب فرو شد. به عیسی علیهالسلام استغاثه کرد، عیسی دست او را گرفت و از غرق شدن نجات داد. (معراج السعاده ۲/۲۶۸)
پس در هر آن و زمان، انسان در معرض آفت و آسیب است و فریادخواهی هم لزوم دارد و الّا هلاکت و هبوط را در پی خواهد داشت.
* در اکثر ادعیه کلمات و مطالبی پیدا میشود که امامان به ما یاد دادند که حالت استغاثه داشته باشید. بله داعی، عربی بلد نیست، لذا ادعیه عربیاند و نمیداند چه چیزی به حضرت حق گفته یا از امام خواسته؛ و این خود نقص است. پس توجه به معانی دعاها لازم است تا داعی بداند چه میگوید، چه میخواهد و چگونه استغاثه میکند.
* استغاثه کننده باید ازنظر اعتقادی به مغیث (فریادرس) باور تام داشته و او را دارای قدرت و نیرو بداند تا وقتی از او درخواست کمک میکند به دادش برسد.
ما که نداریم به غیر تو کس **** ای شهِ خوبان تو به فریادرس
اعتقاد ضعیف و ناباوری، سبب فریادرسی نمیشود. همیشه در استجابت دعا باید شرایط داعی، تام باشد و اگر ناقص بود مستجاب نمیشود.
* از نکتههای لطیف و دقیق آنکه، وقتی کسی به بزرگی اغاثه و استغاثه میکند، چطور زود اجابت نمیشود و مجیب جواب نمیدهد؟ گفتهشده که خواستۀ شخص گرفتار یعنی صدای اغاثه باکیفیت به حدّ نصاب نرسیده است تا به گوش مغیث برسد. آیا اگر شما خمیر نانی را درون هر تنوری بگذارید درجا نان پخته میشود؟ خیر، چون دمای تنور با خمیر باید طوری تنظیم باشد که نان نسوزد و در وقت نصاب، نان پخته، معتدل و قابلخوردن بیرون آید.
حدّ نصاب، از اغاثه کننده نیست تا جواب بگیرد، بلکه از مغیث است. غیث و غوث، جامع آن اغاثه است. اغاثه را ازآنجهت اغاثه گفتهاند که کار غیث را میکند؛ یعنی همانگونه که باران، نیازِ زمین و اهل آن را برطرف میسازد، آنکس که برای حل مشکل مردم قیام و اقدام میکند در حقیقت مغیث و غیاث آنان شده و نیاز آنها را برطرف کرده است. (التحقیق ۷/۲۹۲)
* در سورۀ انبیاء آیۀ ۸۷ دربارۀ حضرت یونس چنین نقلشده است که او وقتی در دهان ماهی بزرگ دریا افتاد که ظلمات بود، چنین ندا داد: «نیست خدایی غیر تو، منزّهی تو، همانا من از ستمکاران هستم.» خداوند ندا و استغاثۀ یونس را اجابت کرد و فرمود: «ما اجابت خواستۀ او کردیم و از غم و غصه او را نجات دادیم.» پس احتمالاً بعد از سه روز از تاریکی نجات پیدا کرد.
* مطلبی که قرآن به آن اشاره کرده این است که (در سورۀ کهف: ۲۹) فرمود: «ستمگران در قیامت اگر فریادرسی جویند به آبی چون مس گداخته که چهرهها را بریان میکند یاری میشوند.» یعنی استغاثۀ آنان در آینده صورت میگیرد. اکنون جهنّم محفوف (پیچیده شده) به شهوات است و مبتلایان به شهوت در دنیا، باطن آن را نمییابند تا استغاثه کنند. آنگاهکه حجاب برداشته شد و آن را یافتند نالۀ آنان بلند میشود. (تسنیم ۸/۳۷۶)
* از عواملی که برای دفع شیطان مؤثر است، ذکر کثیر میباشد که در سورۀ احزاب آیۀ ۴۱ خداوند فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردید! یاد خداوند کنید آنهم یاد بسیار.»
این یادِ حق کردن، عاملی است در دفع شیطانصفتان و رفع مشکلات و سختیها؛ زیرا که یاد حق، خود آرامشبخش است و شخص استغاثهگر، چارهای جز یاد مغیث، به صفت خاص و اسم «مجیب» حق ندارد.
* اگر اغوای شیطان کامل شده و شخص به ضلالت و هلاکت افتاده باشد، دیگر صدای استغاثۀ او به گوش مجیبان و مغیثان نمیرسد، چون حجابها نمیگذارند تا صدا مسموع شود.
* نکتهای که خداوند در صدر اسلام به آن اشاره کرد این بود: مسلمانان در مکّه، عدهشان قلیل و مستضعف بودند، از خداوند اغاثه کردند که آنان را از ستمگران مکّه نجات دهد. دعای مستضعفان این بود: «پروردگارا ما را از این شهری که مردم آن ستمپیشهاند بیرون ببر، از جانب خود برای ما سرپرستی قرار بده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما.» (نساء: ۷۵)
این استغاثه، واقعی و خالص بوده که فقط از خداوند یاری میخواستند نه از کسی دیگر و معلوم میگردد، این تضرّع و اغاثه طولانی بوده است. چه آنکه کودکان هم به زبان قال و حال که به استضعاف کشیده شدند، تقاضای رهایی میکردند.
* پیامبری همانند ابراهیم علیهالسلام وقتی در آتش نمرودیان افکنده میشود، آنجا دیگر جای توبه نیست بلکه استغاثه است. سرگذشت آدم به توبه است و ابراهیم به استغاثه که خداوند آن آتش را بر او سرد نمود.
* طبق نصوص و تواتر اخبار، استغاثه به پیامبر یا امامی یا اولیای الهی، منافات با استغاثه به حق ندارد. چطور اگر در حیاتشان مردم پناهنده میشدند، دادرسِ دادرس خواهان بودند! در مماتشان فقط جسمشان در زیر خاک است، امّا حقیقت آنان آگاه است و ناظر اعمال بندگان هستند. پس توسّل به ساحت مقدّسشان جایز و ممدوح است و اغاثه به صواب میباشد.
* سرّ اینکه افراد عادی در حال سلامت و توانگری، کمتر به یاد خداوند هستند ولی وقتی مریض یا فقیر میگردند به خداوند اغاثه میکنند، این است که در حال عادی و سلامت، از فقر ذاتی خود باخبر نیستند لذا به لقلقهای بسنده میکنند، درحالیکه محجوب هستند؛ ولی چون به آسیب و آفت گرفتار میشوند درها را بسته میبینند، پس بهناچار استغاثه بهسوی مستغیث میبرند. «چون آسیبی به شما رسد، بهسوی او روی میآورید و مینالید.» (نحل: ۵۳)
* این نالۀ نجات خواهی، این فریادِ کمک جویی، این بانگ فریادرسی و این استغاثه، کاشف از یک بینش شهودی و گرایش خاضعانه در پیشگاه هستیِ محضر و علیم و قدیر نامحدود است که نه چیزی از علم بیکران او غائب شود و نه چیزی از توانمندی نامحدودش خارج.
این نالۀ انسانِ غریق، به سمت هیئت نجاتغریق نیست که نه از جای او باخبرند، نه توانِ نجات او را دارند. این نالۀ انسان مبتلا به حریق، بهسوی هیئت اطفای حریق نیست که نه از وضع او باخبرند؛ نه توانمند خاموش کردن آتش اویند.
این نالۀ انسان مبتلا به بیماریِ غیرقابل درمان، به سمت شورای عالی پزشکی نیست که نه از رمز مرض او مستحضرند نه از راز علاج او آگاه. پس این گرفتاری نهایی، موجب میشود که پردۀ پندار، از مؤثرهای پوچ برداشته شود و آن مؤثر حقیقی بهوضوح روشن شود و بطلانِ هرچه غیر اوست هویدا گردد. (سرچشمه اندیشه ۴/۱۴۹)
* در قضیۀ حضرت یونس که ماهی او را بلعید درحالیکه او نکوهشگر خویش بود و به تسبیح مشغول شد. (صافات: ۱۴۳-۱۴۲) در سورۀ قلم آیۀ ۴۸ فرمود: «آنگاهکه (یونس) اندوه زده، ندا در داد» یعنی استغاثه کرد و اعتراف نمود، پس لطفی از جانب پروردگار شامل حال او شد و نجات یافت. (قلم: ۴۹)
* استغاثه، طلب اغاثه است و مستغیث، طلب کنندۀ فریادرسی است. چون کسی استغاثه میکند، برای رفع گرفتاری و نجات یافتن از دشمن است، در واقع یار و کمککار میطلبد. مدتها باران بر قوم عاد نمیبارید، خداوند ابری سیاه بهسوی آنان رهسپار کرد که از صحرایی به نام (مغیث: باران دهنده) بهسوی آنان آمد. همینکه قوم عاد این ابر را مشاهده نمودند که در پهنۀ آسمان ظاهرشده و بهسوی دشتهای آنان سرازیر میشود به یکدیگر مژده میدادند. چون مستحق عذاب بودند خداوند فرمود: «آنطور که خیال میکنید نیست، بلکه این همان عذابی است که من برای شما وعده میکردم و شما درآمدن آن شتاب داشتید.» (مجمعالبیان ۲۳/۱۳) اما هود علیهالسلام و همراهانش از مؤمنین، در باغی از مردم کناره گرفتند و جز نسیمی روحنواز به آنان چیزی نمیرسید.
* در عربی مستغیث و مغیث هر دو را «صارخ» میگویند. لذا در قیامت در آتش جهنّم، دوزخیان فریاد برمیآورند. «یصطرخون» (فاطر: ۳۷)
* از آیۀ ۹ سورۀ انفال برمیآید که اگر طلب و درخواست یاری واقعی باشد استجابت در پی آن میآید، خداوند فرمود: «به یاد آورید زمانی را که پروردگار خود را به فریاد میطلبیدید، پس دعای شما را اجابت کرد که من شما را با هزار فرشته، پیاپی یاری خواهم کرد.»
رسول خدا صلیالله علیه و آله در عریش (برج فرماندهی در جنگ بدر) فرمود: «بار الها اگر تو امروز این مسلمین را هلاک کنی بعدازاین روز دیگر پرستش نخواهی شد»؛ پس آیۀ فوق نازل شد و پیامبر بیرون رفت درحالیکه میفرمود: «بهزودی جمع مشرکین شکستخورده و پا به فرار میگذارند.» خداوند هم او را با پنج هزار ملک سواره، کمک نمود و عدد ایشان را در چشم مشرکین بسیار وانمود کرد و عدد مشرکین را در نظر مسلمین اندک جلوه داد و پیروزی نصیب مسلمانان گردید. (المیزان ۹/۲۷)
پس زمان استغاثه در وقایع و اتّفاقات، خود درسی است که چطور یکی اجابت میشود مانند جنگ بدر و یکی اجابت نمیشود مانند پسر نوح. موقعی که موج، بین نوح و پسرش حائل شد، نوح پروردگارش را ندا کرده با استغاثه گفت: «ای پروردگار من! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو حق است.» (هود: ۴۵) «خطاب رسید: ای نوح او از خاندان تو نیست چون او را عمل ناصالحی است.» (هود: ۴۶)
نوح دچار غصّۀ زیادی شد، از اینکه فرزندش هلاک خواهد شد. پس صدای خود را به استغاثه بلند کرد، ولی خداوند اجابت نکرد. پس حُسن فعلی و حُسن قابلی، از شرایط اغاثه است که جواب مثبت است یا منفی.
* استغاثه به خدای تعالی و تضرّع به درگاه او در هنگام برخورد با مصائب و هجوم شدایدی که امید انسان از هر جا و از هر سببی از اسباب ظاهری قطع میشود مطلبی است ضروری که احدی در آن شک ندارد.
انسان هرچند که دین نداشته و به خدای سبحان ایمان نیاورده باشد ولی در هنگام هجوم شداید، اگر به وجدان خود مراجعه نماید، مییابد که امیدش قطع نشده و هنوز بهجایی دلبسته است. ممکن نیست امیدی، بدون امیدوار کنندهای تحقق یابد، پس وجود امید، دلیلی است بر وجود کسی که به او امید برده شود. درخواست و فریادخواهی، در فطرت توحیدی همگان وجود دارد، اگرچه در خارج عینی و مصداق، دچار اشتباه شده باشد.
همیشه فشار و قبض و خستگی، اشتغال روحی و جسمی به بار میآورد. تا کارساز حقیقی وارد کار نشود، جواب مغیث نمیرسد. پس استغاثه در آن حال لازم و ضروری است.