مقام مُنذرین
۱- اشاراتی به معانی
مُنذر: بیم دهنده، ترساننده
۲- اشاراتی از قرآن
۱- وَ مٰا أهْلَکْنٰا مِنْ قَرْیَةٍ إلّٰا لَهٰا مُنْذِرُونَ: ما هیچ شهری را نابود نکردیم مگر آنکه بیم دهندگانی داشت. (شعراء: ۲۰۸)
۲- نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأمیٖنُ عَلیٰ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِریٖنَ: روحالامین قرآن را فرود آورده است بر دلت تا از بیم دهندگان باشی. (شعراء: ۱۹۴-۱۹۳)
۳- إنّٰا أنْزَلْنٰاهُ فیٖ لَیْلَةٍ مُبٰارَکَةٍ إنّٰا کُنّٰا مُنْذِریٖنَ: ما قرآن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیم دهنده بودیم. (دخان: ۳)
۴- إنَّمٰا أنْتَ مُنْذِرٌ مَنْ یَخْشٰاهٰا: تو تنها به کسی که از آن میترسد، هشدار و بیم میدهی. (نازعات: ۴۵)
۵- تَبٰارَکَ الَّذیٖ نَزَّلَ الْفُرْقٰانَ عَلیٰ عَبْدِهٖ لِیَکُونَ لِلْعٰالَمیٖنَ نَذیٖراً: بزرگوار است، آن خداوندی که قرآن را بر بنده خویش فرو فرستاد تا بیم دهندهای برای جهانیان باشد. (فرقان: ۱)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- علی علیهالسلام: «ای معشر مردمان، خدای منان شاهد است بر شما که من، هدایت و ارشاد و انذار و دعوت همگی شما کردم.» (احتجاج ۲/۱۷۷)
۲- امام رضا علیهالسلام: «اگر خداوند مردم را به آتش دوزخ و یا رسیدن به بهشت انذار نمیکرد، بازهم واجب بود که از خداوند اطاعت کنند و او را نافرمانی ننمایند.» (بحارالانوار ۲/۶۴۹)
۳- امام باقر علیهالسلام: «کسی که به مقام امامت رسید از آل محمد، بهوسیلۀ قرآن مردم را میترساند همانطور که پیامبر با قرآن انذار میفرمود.» (ترجمۀ جلد ۴ بحارالانوار، ۱/۲۰۷)
۴- امام صادق علیهالسلام: «خداوند به پیامبر (یس: ۱۰) فرمود: چه آنها را بترسانی و چه نترسانی ایمان (به ولایت علی و ائمه) نخواهند آورد، آنگاه فرمود: (یس: ۱۱) تو انذار میکنی کسی را که پیروی از علی علیهالسلام نموده و از خدا در نهانی ترسناک بوده.» (بحارالانوار، بخش امامت ۲/۲۸۵)
۵- پیامبر صلیالله علیه و آله: «من انذار دهندۀ مردم هستم و علی هدایتگر مردم است.» (خصال ۲/۲۳۲)
۶- علی علیهالسلام: «هرکه (تو را به عذاب و قیامت) به یاد آورد، پس به تحقیق که تو را انذار و ترساننده باشد.» (غررالحکم، ح ۷۹۸۳)
۷- علی علیهالسلام: «بس است که پیری (موی سفید) تو را انذار میدهد (بهسوی مرگ و آمادگی برای قیامت)» (غررالحکم، ح ۷۰۱۹)
۸- علی علیهالسلام: «بسیاری خطا، تو را انذار میکند به بسیاری نادانی» (غررالحکم، ح ۷۰۹۲)
۹- علی علیهالسلام: «پیامبر، رسانیده پیغامها را از جانب پروردگار خود و امّت را هم نصیحت کننده و هم ترساننده بود (از کفر و عصیان)» (غررالحکم، ح ۴۴۵۷)
۱۰- علی علیهالسلام: «…خداوند عذر را از شما زایل کرد که از دنیا دوری کنید و ترسانیده، شما را (از فرو رفتن در) دنیا» (غررالحکم، ح ۳۶۹۸)
۴- نکتهها
* نذیر مترادف منذر و انذار، به معنی ترسانیدن از عواقب اعمال سوء و عذاب الهی است. در واقع اهل کفر و معصیت را بر عواقب شوم و نتایج بدِ کارشان میترسانند. انذار مقابل بشارت است. در واقع انبیاء و اولیاء ازآنچه مفسدۀ دنیوی و اُخروی داشته، میترسانند.
* منذر وقتی انذارش تأثیر دارد که مستمع، قابلیت داشته و هراس و خشیتی در او باشد (نازعات ۴۵)، یعنی تنها انسانهای پارسا و بیداردل، بیمناک میشوند و پیامبر برای همۀ عالمیان نذیر بوده است. (فرقان: ۱) پس خداترس، پند میگیرد و افراد سرسخت و لجوج پند نمیگیرند. (مریم: ۹۷)
* گرچه رسالت انبیاء و قرآن عمومی است، اما همه از وعیدهای آن بهره نمیبرند. همیشه شرایط انذار بسی دشوارتر است. کسی میتواند منذر باشد که خودش از خطر متوقع، ترسیده و آثار آن ترس در سخن و عملش جلوهگر باشد؛ همانطور که پیامبر وقتی از قیامت خبر میداد، رنگ رخسارش دگرگون میشد.
* قرآن در اکثر موارد پیامبر را مبشر و منذر معرفی کرده. ولی بهصورت حصر، گاهی بهعنوان منذر یاد نموده است. (فاطر: ۲۳) اما بهصورت حصر در مبشّر نیامده است. رسالت عالمان دینی هم ترسانیدن مردم از جهنّم و قهر و غضب الهی است که اگر عمل کنند، راه بهشت بر آنان باز میشود.
انذار بر تبشیر مقدم بوده و راه برترِ اصلاح جامعه است. اگر مردم از دوزخ بترسند مرتکب گناهی نشده و از چیز دیگری نمیترسند، ولی اگر از کیفر جهنّم نترسند به هر کاری دست میزنند.
* انذار، میراث انبیاء است که به عالمان راستین این ارث رسیده. البته سخن هرکسی نمیتواند در مردم تأثیر بگذارد، چراکه اول باید در خود گوینده اثر داشته باشد.
بله گروهی هستند که اگر پیامبر آنها را بیم دهد یا ندهد، هیچ ایمان نمیآورند. (بقره: ۶) و بالصراحه به پیامبر میگفتند: «خواه تو ما را پند دهی یا ندهی، هیچ فرقی نمیکند.» (شعرا: ۱۳۶)
* آیا کسی که غافل است، با انذار متنبّه میشود؟ هستۀ مرکزی تبلیغ و هدایت که در قرآن گاهی برای تبیین اساس هدایت انبیاء از آن سخن به میان رفته، انذار است. (هود: ۱۲) چراکه انبیاء بیانگر اعلامخطرهای الهی هستند.
بسیاری از انسانها با بشارت، هدایت نمیپذیرند چراکه، ملکات و رذایل و خواستههای نفسانی و شیطانی بر آنها غلبه دارد، لذا خداوند به پیامبر صلیالله علیه و آله میفرماید: «بلند شو و مردم را بترسان» (مدثر: ۲) چون برای غفلت زدایی و بیدار کردن مردم، هشدار لازم است نه بشارت.
* انذار، جهت گذشتگانی که قبل از حادثه به سر میبردند معنا ندارد، بلکه انذار مخصوص مخاطبان حال و آینده بوده و سنّت همیشگی است. انذار و ترهیب و قهر و تبعید همه صفت فعل الهی است که گاهی بهصورت اخباری و گاهی بهصورت انشائی رخ میدهد.
* راز تقدّم بشارت بر انذار در آیات، مقدّم بودن رحمت الهی بر غضب او از یکسو و رجحان اصل سلامت بر زدودن بیماری از سوی دیگر است.
* کسی که منذر است باید در تعلیم و تربیت، روشی خاص را برای هر نفس، جداگانه به کار برد، چون نفوس ازنظر قالب و تعلیم با یکدیگر فرق میکنند. لذا تند گویی و کند گویی، با اشاره یا بالصراحه گفتن، باید با میزانی باشد که مستمع در انذار، سرخورده نشود و پذیرایی او کم نگردد.
یعنی تعادل برای اغلب نفوس، خوب است، اما با شعر، قصه، تاریخ، شواهد خارجی و امثله بهتر است تا بیم دهندگی جای خود را باز کند. اصلاً بعضی افراد قالبشان با انذار سازگارتر است تا با تبشیر و بشارت؛ اینان بیشتر گیرندگی انذار دارند و منذر میتواند در اینان اثر نیکویی بگذارد.
* اگر در طرف مقابلِ منذر، خوف و ترس از عقاب و قیامت غالب باشد، نباید در گویش افراط کرد. چنانکه حضرت زکریا هر وقت یحیی در مجلسش بود، از عذاب و کیفر و معاد و جهنّم، صحبت نمینمود.
امام سجّاد در نیایش چهل و هفتم صحیفۀ سجّادیه به خداوند عرض میکند: «ای خداوند! مرا چنان مترسان که از ناامیدی و غم، خاموشی گزینم … چنان کن که ترسم تنها از عذاب تو باشد و وحشتم از انذار و هشدار تو و دهشتم به هنگام تلاوت آیات کتاب تو».
و در دعای چهل و ششم (دعا، در روز عید فطر و جمعه) چنین بیان داشت: «خدایا تو حجّتها را آشکار ساختهای و عذر و بهانه را از میان برداشتهای و تهدید و انذار از عذاب را اعلام فرمودهای… درعینحال که در عقاب آنان میتوانی شتاب کنی، آن را به تأخیر انداختهای.»
* نکتهای که بعضی از عرفا فرمودهاند: در وعید که متعلّق به انذار و عقاب است، آیا آنچه حق فرموده، قابل جبران و شفاعت و تبدیل سیئات به حسنات و ترمیم نیست؟ آری، چراکه در وعید به اندک کاری از قبیل توبه، توسّل، شفاعت و… آنچه را در عقاب و انذار فرموده کم کرده و تخفیف میدهد.
انبیاء رسالتشان بسیار بزرگ بود ازجمله مقابله کردن با: رشوهخواران، رباخواران، طاغوتیان، سرمایهداران خونخوار و حق خوارِ رعیت زیردست و ستم به طبقۀ مستضعف و…، انذار به اینان کاری سخت بوده است.
* مطلبی که در بعضی از احادیث بدان اشارهشده اینکه فقط بدها را باید انذار کرد و خوبان را نباید بیم داد و ترساند. در جواب میگوییم: خوبان هم مشکلاتی دارند که اگر بِدان توجه نکنند هلاک میشوند. خداوند به حضرت داود فرمود: «گناهکاران را بشارت بده و صدّیقان را بترسان»، عرضه داشت چگونه به گنهکاران بشارت دهم و صدّیقان را انذار کنم؟ فرمود: «ای داود! توبۀ گناهکاران را میپذیرم و از گناهشان درمیگذرم و صدّیقان را بترسان که مبادا به اعمالشان عُجب پیدا کنند، چون هیچ بندهای نیست که به حسناتش عجب کند جز آنکه هلاک میشود.» (آداب راز و نیاز، ص ۱۹۲)
* ندای انذار همیشه بوده و خواهد بود، چون دنیا بهشت موعود نخواهد شد تا زمانی که امام زمان علیهالسلام بیاید. لذا صدای پیامبران و خطابات و تهدیدات قرآنی همیشه هست و این انسانها هستند که باید گوش شنوا داشته و پذیرای حق باشند. هرگز دعوت و انذار و تهدید، پایان نمیپذیرد.
* منذر کارش ترساندن است، همانند پیامبر که رسالتش بر تبلیغ دین و انذار بوده است؛ امّا مسئولیتی برای او در قبال کسانی که راه دوزخ را میپیمایند نیست، لذا خداوند در مقابل تسلّی به پیامبر میفرماید: «همانا ما تو را بر حق فرستادیم درحالیکه مژده دهنده و ترسانندهای و از اهل دوزخ از تو بازخواست نمیشود.» (بقره: ۱۱۹) که از مخالفت کفّار و معاندین، اندوهگین نگردد چون هر کافر و گمراه، وزر و وبالش دامنگیر خودش میشود. شأن و وظیفۀ پیامبر صلیالله علیه و آله انذار و تبلیغ بوده و هرکس به هر طرفی برود خودش مسئول آن است. بعضی ذاتاً یا فطرتاً کفر بر آن غالب است و بیم دادن منذر برای اینها فایدهای ندارد.
* بشارت و تهدید همچون رجاء و خوف باید مانند دو کفّۀ ترازو در حال تعادل باشد وگرنه موجب غرور یا یأس میشود، لذا درجاهای مختلف قرآن، بشیر و نذیر کنار هم آمدهاند.
امّا کفر عرضی برای منذر خوب است که با بیم، سود و بهرهای آن شخص بَرَد.
* گرچه انذار برای شخص منذر سودمند است، امّا برای کافر ذاتی سودمند نخواهد بود. مقصود از انذار، صرف لفظ و لفّاظی نیست که بسیاری از خلفای جور و نا پاکیزگان و اهل پند، مطالبی از بیم دادن را به زبانی زیبا بیان میدارند؛ امّا چون خود، عامل نیستند و خودشان به نواهی ها عمل میکنند و تفقّه ندارند، لذا آثاری در انذار آنان دیده نمیشود.
در سورۀ انبیاء آیۀ ۴۵ خداوند میفرماید: «ای پیامبر بگو همانا شما را از طریق وحی هشدار (انذار) میدهم ولی چون کران بیم داده شوند، دعوت را نمیشنوند.»
معنایش این است که انذار من برای شما از روی هویٰ و هوس نیست، چنانکه ترساندن شما به خاطر هویٰ و هوس شماست، من با وحی شما را بیم میدهم نه با وهم و خیال خود، ولیکن این پند نفعی به حال شما ندارد، زیرا شما کر هستید و گوش شنوا ندارید.
* اگر انذار فقط برای کفّار باشد، پس مؤمنین را چرا باید انذار داد؟ جواب آن است که مقتضی و شائبۀ انحراف و خطا و غفلت در مؤمنین نیز هست که اگر نترسند احتمال روی آوردن به کارهای خلاف و معصیت وجود داشته و به تمایلات و خواهشهای نفسانی در لغزش بیفتند.
* در سورۀ توبه آیۀ ۱۲۳ میفرماید: «چرا از هر فرقهای، طایفهای کوچ نمیکنند تا در دین تفقّه نمایند و چون به شهرهای خود برمیگردند قوم خود را انذار کنند؟ باشد که مردم بر حذر شوند.»
این آیه اجازۀ تبلیغ را به کسانی که علم دین آموختهاند میدهد تا به مناطقی که از مبشّر و منذر برای مردم خالی است، رفته و آنها را بیم دهند تا به راه صواب آمده و راه کجی و زشتی را نپیمایند.
* دایرۀ انذار وسیع است، ولی طبق سیرۀ پیامبر صلیالله علیه و آله که خداوند به او فرمود: «انذار را نخست از خویشان خود، آنهم از نزدیکترین آنان شروع کن.» (شعرا: ۲۱۴) آنگاه باتجربهای که شخص منذر از نحوۀ بیم دادن و تأثیر آن میبیند دایرۀ آنها را وسیعتر مینماید.
چه آنکه علمِ انذار و تجربۀ آنیکی نبوده و علّت آن است که نفوس با یکدیگر در قالب و صفات فرق بسیار دارند، کسی که تازه به گناهی روی آورده با کسی که سی سال این گناه ملکه شده، در پذیرش مختلفاند.
* در سورۀ انعام آیۀ ۱۹ خداوند از قول پیامبر به مشرکین فرمود: «این قرآن به من وحیشده تا بهوسیلۀ آن شما و هر کس را که (این پیام به او) برسد هشدار دهم.»
دعوت نبوّت از طریق تخویف آغاز گشته و این خود در فهم عامّۀ مردم مؤثرتر از تطمیع است. تخویف و تهدید که به حکم عقلی وجوب دفع احتمالی، احتراز ازآنچه تهدید به آن شده، واجب و آدمی به دفع آن ملزم میشود. مردم در گمراهی خود مقصر هستند، چراکه فطرت خود را پشت سرافکنده و شقاوت را بر دل خود چیره نموده و درنتیجه دچار سخط الهی شدهاند، به همین علّت حزم و حکمت اقتضا میکند که دعوت آنان از راه انذار و هشدار آغاز گردد و به همین جهت بوده که در آیات بسیاری وظیفه آن جناب منحصر در انذار شده است. (المیزان ۷/۵۲)
* آنچه در قوانین امروزۀ جهان بهعنوان قانون ثابت وضعشده، مانند چراغقرمز و سبز و زرد راهنمایی و رانندگی، علائم توقف ممنوع، خط ممتد، سرعت غیرمجاز، ورودممنوع و مانند اینها در واقع یک حالت انذاری دارد که مبادا تصادف واقع شود و ضرر و زیانی مادی، جسمی و روحی به بار آید.
شما وقتی به مطب دکتر یا بیمارستانی میروید داروهایی را بهعنوان تقویتکننده، انرژیزا و ترمیمکننده تجویز میکند. از آنطرف از مصرف بعضی اغذیه و اطعمه پرهیز میدهد چراکه، استفاده از آنها موجب ازدیاد مرض، ناهنجاری موضعی و تخریب میگردد. در حقیقت از حالت انذاری استفاده میکند تا مریض بترسد و به عواقب بدی دچار نگردد. ترساندن فرزند توسط پدر و مادر در کودکی در واقع اثر تربیتی داشته که مبادا عمل زشتی از او سر بزند و آبروی خود و پدر و مادرش را ببرد.
وقتی مجرمی را دستگیر میکنند و در ملأعام به خاطر جنایتش به دارِ مجازات میآویزند، در واقع میخواهند همه ببینند و از ارتکاب جرائم مشابه پرهیز کنند، زیرا که اگر نترسند و جرئت به خرج بدهند، سرانجامی همانند این شخص خواهند داشت و آبروی خود و پدر و مادر و بستگان را از بین خواهند برد.
در زمان جنگ آژیر خطر از رادیو پخش میشد و بعد از آژیر میگفت: «مردم! هواپیماهای دشمن آمده، همه به پناهگاه پناه ببرید تا از بمباران دشمن در امان بمانید».
پس دستهای از قوانین موجود بشری همانند انذار است که از احتمال وقوع حادثهای ناگوار، یا ضایعهای دردناک یا آمدن ضرر و زیانی خبر میدهد.
* پیامبر صلیالله علیه و آله که به امر الهی مأمور به انذار شد، بااینکه درس ناخوانده بود، اما به علم لدُنّی، همه نوع علم و نوشتار و زبان را میدانست، امام صادق علیهالسلام فرمود: «به خدا سوگند رسول خدا به هفتاد دو (هفتادوسه) زبان میخواند و مینوشت.» وقتی به امام باقر علیهالسلام عرض کردند: مردم گمان میکنند پیامبر صلیالله علیه و آله نه مینوشتند و نه میخواندند فرمود: «دروغ میگویند، خدا لعنتشان کند، این حرف کجا صحیح است؟! خداوند فرمود: او خداوندی است که در میان بیسوادان، فرستادهای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. (جمعه: ۲) پس چگونه مردم را تعلیم کتاب و حکمت میکرد بااینکه خواندن و نوشتن بلد نبود؟» (علل الشرایع ۱/۴۳۰)
امام صادق علیهالسلام فرمود: «پیامبر صلیالله علیه و آله به هر زبانی میتوانست انذار کند.» (علل الشرایع ۱/۴۳۱)
* پس برای جامعیت انذار آشنایی به فرهنگ و سیره و زبان اقوام مختلف برای یک هادی و رهبر لازم است که این فقط مختص به پیامبر و امام است و دیگر اولیاء و عالمان ربّانی بهاندازۀ فهم و درک میتوانند از عذاب الهی بترسانند و بیم دهند تا مبادا مردم به جرم و معصیت روی بیاورند. انگار آمر و ناهی باید از قوّهای از تشخیص و تمییز در قابل، برخوردار باشند تا ازنظر کمیت و کیفیت و تأثیرگذاری به صواب عمل کنند، چه آنکه همۀ تیرها به هدف نمیرسد مگر تیری که از عامل برخیزد و بر جان قابل برسد.