مقام مُنفقین
۱- اشاراتی به معانی
انفاق: بخشیدن، دادن و بخشیدن مال و دارایی به کسی.
۲- اشاراتی از قرآن
۱- …وَ مٰا أنْفَقْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرّٰازِقیٖنَ: هر چیزی را (در راه او) ببخشید، او جایگزین میکند و او بهترین روزی دهندگان است. (سبا: ۳۹)
۲- وَالَّذیٖنَ صَبَرُوا ابْتِغٰاءِ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أقٰامُوا الصَّلٰوةَ وَ أنْفَقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ سِراً وَ عَلٰانیٖةً… : آنان که در پی خشنودی پروردگارشان صبر پیشه میکنند و نماز برپا میدارند و ازآنچه ما روزی آنان کردهایم پنهان و آشکار میبخشند. (رعد: ۲۲)
۳- …فَالَّذیٖنَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أنْفَقُوا لَهُمْ اَجْرٌ کَبیٖرٌ: آنان که از شما ایمان آوردند و بخشش کردند، برای آنان پاداش بزرگ است. (حدید: ۷)
۴- لَنْ تَنٰالُوا البِرَّ حَتّٰی تُنْفِقُوا مِمّٰا تُحِبُّونَ… : هرگز به (حقیقت) نیکی دست نخواهید یافت مگر ازآنچه دوست دارید به دیگران ببخشید. (آلعمران: ۹۲)
۵- …وَمٰا تُنْفِقُونَ إلَّا ابْتِغٰاءَ وَجْهِ اللهِ وَ مٰا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إلَیْکُمْ… : و نمیبخشند جز برای خشنودی خداوند و هر دارایی که ببخشید از خوبیها، پاداش آن را تمام به شما بازمیگردانند. (بقره: ۲۷۲)
۶- وَ أَنْفِقُوا مِنْ مٰا رَزَقْنٰاکُمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یَأتِیَ أحَدَکُمُ الْمَوْتُ… : ازآنچه روزیتان کردهایم (در راه خدا) بخششکنید، پیش از آنکه مرگ هر یک از شما در رسد. (منافقون: ۱۰)
۷- مَثَلُ الَّذیٖنَ یُنْفِقُونَ أمْوٰالَهُمْ فیٖ سَبیٖلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أنْبَتَتْ سَبْعَ سَنٰابِلَ فیٖ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللهُ یُضٰاعِفُ لِمَنْ یَشٰاءُ… : مثل (بخشش) آنان که داراییهای خود را در راه خدا میبخشند چون دانهای است که هفت خوشه برآورده باشد و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هرکه بخواهد آن را چند برابر میکند. (بقره: ۲۶۱)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- علی علیهالسلام (در سفارش به فرزندش حسن علیهالسلام): در حقیقت از دارایی تو، همان متعلّق به توست که برای آخرتت پیش فرستی و آنچه پس از خود بگذاری، از آنِ وارث است. (تحف العقول، ص ۸۳)
۲- امام صادق علیهالسلام: انفاق کن و بهعوض یقین داشته باش. (بحارالانوار ۹۶/۱۳۰)
۳- امام علی علیهالسلام: کسی که مالی را انفاق نکند، آن مال (در واقع) به او روزی نشده است. (غررالحکم، ح ۷۵۴۴)
۴- امام صادق علیهالسلام: هیچ بندهای نیست که از خرج کردن یکدرهم در راهی که حقّ آن است دریغ ورزد، مگر اینکه دو درهم بهناحق خرج کند. (الکافی ۳/۵۰۴)
۵- امام کاظم علیهالسلام: هرکس یک حق از (حق) خداوند عزوجل را دریغ ورزد، دوچندان آن را به انفاق در راه باطل میدهد. (الکافی ۳/۵۰۶)
۶- امام زینالعابدین علیهالسلام: از خصلتهای مؤمن، انفاق کردن در حال تنگدستی است. (تحف العقول، ص ۲۸۲)
۷- پیامبر صلیالله علیه و آله: ای بلال! انفاق کن و از خداوند صاحب عرش، ترس تنگدستی نداشته باش. (میزان الحکمه ۱۲/۳۸۸)
۸- پیامبر صلیالله علیه و آله: مردم همه عیال (نانخور) خدایند، محبوبترین کس در پیشگاه خدا آن است که به عیال خدا (مردم) انفاق بیشتر کند. (بحارالانوار ۹۳/۱۱۸)
۹- امام علی علیهالسلام: همانا انفاق کردن مال در طاعت خدا بزرگترین نعمت است. (جامع احادیث الشیعه ۱۷/۸۶)
۱۰- امام باقر علیهالسلام: هیچ بندهای نیست که از انفاقی که خدا را خشنود کند بخل ورزد، جز آنکه گرفتار شود که چند برابر آن را در مصرفی که خدای را خشمگین کند، خرج نماید. (آثار الصادقین ۲۴/۷۲)
۴- نکتهها
* بدان که انفاق مال و دارایی وقتی بر بنده آسان شود که آن را امانت و عاریت در دست خود بداند و در حقیقت مالک اصلی او را حق بداند. چون وقتی بنده خود را مالک حقیقی چیزی بداند، تدبیر و تقدیر آن را نفس به عهده گرفته، پس منع و عطا برایش مشکل میشود؛ و اگر از مالک الملوک بداند، گرفتن و بخشیدن برایش آسان است.
و به تعبیر دیگر وجود و عدم مال برای او یکسان بوده و بخشیدن را تدبیر حق میداند و گیرنده را در معنا «دست خدا» مییابد.
گرچه میشود گفت: داراییها در معرض امتحان هستند و منفق از بخل، پاک و به هنگام عطا کردن مسرور میشود.
* به هنگامیکه انگیزهای از خیر در باطن منفق میجوشد سبب میشود فرصت را برای عطا غنیمت بشمرد، چه آنکه وسوسۀ نفس امّاره موجب میگردد از سرعت فعل خیر کاسته گردد.
یکی از حربههای نفس این است که مثلاً میگوید: «فعلاً سائلی به تو مراجعه نکرده و دست را برای گرفتن دراز نکرده، تو هم صبر کن شاید سائلی پیدا شود بعد انفاق کن.»
درحالیکه وقتی کسی سؤال و درخواست میکند آبروی خود را در معرض گرفتن میگذارد، پس این تعلّل به صبر کسی که صفت انفاق ملکهاش شده است به صواب نیست.
* در وظایف شخص معطی و آثار باطنی آن فرمودهاند که: انفاق مخفیانه بهتر است و گفتهاند: بهنوعی که دست چپ از دست راست باخبر نشود.
و دیگر آنکه: متاعی که میدهد را، بسیار نپندارد که راه و روزنهای برای مداخلۀ نفس پیدا نشود. دیگر آنکه: آنچه را عطا میکند بهترین باشد تا به مقام نیکان برسد، چنانکه خداوند (در سورۀ آلعمران: ۹۲) اشاره بدان کرده است.
و آنچه موجب برکت و فرّ میشود، این است که متاعی که داده میشود طیب و پاکیزه باشد. (بقره ۲۶۷)
و دیگر در دادن مال منّت نگذارد که اجر و آثار آن کم شود یا اصلاً محو شود، چه آنکه فقیر آبرومند بوده و نزد خداوند دارای شرافت است. (بقره: ۲۶۴)
* چون بخشیدن آثار دارد ازجمله: دفع بلایا، جذب مضاعف نعمت، آمرزش گناهان، نجات از آتش و …، پس وقتی منّت نهاده میشود این آثار کمرنگ یا بیرنگ شده و این از آفات انفاق است.
* خداوند در سورۀ فرقان (۶۷) میفرماید: «(بندگان خاص) کسانی هستند که چون انفاق کنند، اسراف نکنند و بخل هم نورزند، بلکه میانهرو و معتدل باشند.»
در این آیه برای کمال مُعطی دو فاکتور عدم اسراف ازیکطرف و بخل نورزیدن از طرف دیگر سفارش شده است و بهترین سیره برای همگان اعتدال است که جایگاهی بسیار شریف داشته برای کسی که رونده بر این طریق باشد.
* خداوند ناظر بر نیّات و اعمال بندگان است و ملائکه مأمور بر نوشتن اعمال هستند. اگر منفق بداند که همهچیز در منظر ناظر است، پس کیفیت در عطا را بالا میبرد. مثلاً منتظر نمیماند تا سائل از او تشکر کند و یا انفاق را فاش نماید. مهمترین نکته در عطا، کمیت نیست بلکه کیفیت دارای آثار است و توجه عطاکننده به آن، کاربرد بالایی را نصیب او میکند.
* افرادی که ایثارگرند و اهل توکّل، بخشیدن برای آنها عادی است چون این صفت ملکۀ آنان شده و زینت باطنی پیداکرده است.
* امام سجّاد علیهالسلام در «نیایش ۲۰ صحیفۀ سجّادیه به خداوند عرضه میدارد: بار خدایا! … بر دارایی من برکت بیفزایی، چون انفاق میکنم راه درست را به من بنمای.»
امام علیهالسلام به ما میآموزد که راه صحیح را باید انتخاب کرد و این به تعلیم حاذق و کسی که بخشندگی ملکهاش شده است میتواند بود.
* در سیرۀ عملی امام رضا علیهالسلام نوشتهاند که وقتی از مدینه بهطرف ایران آمدند، نامهای برای جوادالائمه علیهالسلام نوشتند که در بخشی از آن آمده: «شنیدم غلامان تو، وقتی تو را از در کوچک خارج میکنند، آنها بخل میکنند و میخواهند تو به کسی چیزی ندهی. بهحق من بر تو که بیرون رفتن و داخل شدنت نباشد مگر از در بزرگ وقتی سوار شدی همراه خود طلا و نقره بردار و هیچکس از تو سؤالی نکند، مگر آنکه به او عطا نمایی و از عموهای تو هرکس از تو سؤالی کرد کمتر از پنجاه دینار به او مَده و اگر بیشتر خواستی بدهی اختیار با تو است.
من اراده کردم به این امر اینکه خداوند مقام تو را رفیع فرماید، پس انفاق کن و مَترس که خداوند بر تو سختگیری فرماید.» (بحارالانوار ۵۰/۱۰۲)
* در سورۀ بقره (آیۀ ۱۹۵) خداوند فرمود: «در راه خدا انفاق کنید و خود را به دست خود به هلاکت نیندازید و احسان نمایید که خداوند نیکوکاران (محسنین) را دوست دارد.»
مصداق محسن بودن، انفاق است اما امساک و ترک انفاق لازمهاش هلاکت نفس است که نهی از آن شده است.
و از مصادیق هلاکت آن است که انفاق میکند امّا با ریا و خودنمایی و فخرفروشی و منّتگذاری همراه است که این نمونه از مصادیق هلاکت است که اهل بصیرت آن را درمییابند.
آنچه از مضامین مطالب طریقتی و معنوی بهدستآمده آن است که اگر منفق تنگدست باشد و بااینحال، بخشش کند تأثیر بسزایی در رشد و کمال ایمانی و معنوی و ازدیاد برکات اُخروی و صفای باطنی دارد.
چون کسی تنگدست میشود نفس امّاره از عطا کردن، شخص را میترساند و به فکر او میاندازد که این کار اصلاً عاقلانه نیست و زن و فرزندت واجبترند و از این نمونه خطورات منفی! وقتی ملکۀ انفاق در کسی باشد نترسیده و عطا میکند و بهرههای وافی و کافی نصیبش میشود آنکه با گوش جان پیام این حدیث را میشنود. «هر بامداد دو فرشته را خداوند موکّل میکند که ندا دهند: خداوندا مال هر بخیل را تباه کن و هر که انفاق کند ده برابر عوض ده.» (علم اخلاق اسلامی ۳/۱۵۵)
این مطلب برای او یقین است زیرا همیشه آثار و ثمرات را با معاینه میبیند؛ آفتاب آمد دلیل آفتاب.
* اما حدود انفاق را نمیتوان گفت، چه آنکه دارائی معطی و نیاز سائل در شرایط زمانی و مکانی فرق میکند اما حد اعتدال بخشندگی مطلوب است، اگرچه گاهی فقیر با حُقّه و مکر از منفق میگیرد درحالیکه فقیر واقعی نیست، امّا منفق بهرۀ خود را میبرد.
* از مسائل معنوی انفاق یکی این است که شخص منفق از بُخل و امساک دوری میکند و به خاطر تکرار بخشندگی این صفت عادت او میشود، چون عادت پیدا کرد صفت بر صفحۀ نفس نقش میبندد. انفاق، صاحب خود را بهاندازۀ کیفیت بذل و سرورش از داشتن این صفت و نیازمندی که از این بخشش خوشحال میشود به مقام منفقین میرساند و سبب پاکسازی دل از تعلقات مالی میگردد.
* ازآنجاییکه خوشحال کردن مستحق و فقیر، خودش آثار وضعی دارد، پس اجابت درخواست نباید با تأنّی همراه باشد، بلکه سبقت به خیرات امر شده است که نکند موانع، ترافیک ایجاد کرده تا این فعل انجام نگیرد. همیشه در تأخیر خیرات آفات بسیار رخ میدهد در کیفیت عطا کردن به سائلین، حال منفقین باهم فرق میکند در دادن سرّی یا علنی، پس با توجه به آنچه در روایات اشارهشده باید انفاق کرد.
* دیگر آنکه حال و موقعیت زمانی و مکانی افراد متفاوت است، مثلاً انفاق یک شخص پولدار با مخفی بودن افضل است. درحالیکه انفاق کارگر معمولی و یک دانشمند فرق میکند و نباید هرکدام را با دیگری قیاس کرد، پس خلوص نیّت، رعایت اعتدال و سبقت در خیرات میتواند میزانی برای کسانی که نمیدانند باشد.
* در سورۀ بقره (آیۀ ۲۷۲) خداوند میفرماید: «آنچه از خوبیها انفاق کنید برای خودتان است. جز برای رضای خدا انفاق نکنید. آنچه از خوبیها انفاق میکنید تماماً به شما میرسد و ستم نمیبینید.»
از این آیه استفاده میشود که اثر وضعی انفاق به منفق برمیگردد. قصد و نیّت در بخشش، اگر خدا باشد ذرّهای از ثمرات آن کاسته نمیگردد.
صراحت آیه، جایی برای سؤال و تأویل نمیگذارد و هر مؤمن که این آیه را بخواند کاملاً پی به منطوق و مفهوم آن میبرد و درک مینماید.
* از جهتی انفاق، پیش فرستادن برای آخرت است، یعنی فقط اثر دنیوی تنها ندارد بلکه اثر اخروی هم دارد. آخرت جای کشت و کار نیست بلکه جای نتیجه و ثمرۀ کارهای دنیایی است، چون عالم ملکوت است و همهچیز به حقالیقین دیده میشود، انسان وقتی از این عالم فانی پا به آن عالم برزخ و قیامت مینهد ثمرات بخشش خود را مییابد که از او جدا نیست و در جلو اوست به عبارت قرآنی (آیۀ ۲۶۲ سورۀ بقره)، «پاداش آنها نزد پروردگارشان است، نه بیمی دارند و نه غمگین میشوند» و این از بهترین آثار بخشش است که خداوند روزی هر منفق میکند.
* بعضی گفتهاند: «بخشش مال به افرادی که استحقاق دارند اسراف نیست»، آیا این صحیح است که بگوییم در خیر اسراف نیست؟ توانایی و تشخیص در مراتب منفقین با هم فرق میکند، نوع مستحق و فقیر هم در دریافت بذل با هم فرق میکنند، پس کمال در رساندن به مستحق است ولی کار خیر حکیمانه و با اعتدال باشد بهتر است. مثلاً کسی را مستحق نام بردند و اسراف در انفاق نسبت به آن فرد شد. بعد معلوم گردید چند نفر دیگر از او عاجزتر و ناتوانترند ولیکن مالی به خاطر اسراف در بخشش، نمانده که به اینها بدهند.
بعضیها در کارهایشان به حکمت، انفاق نمیکنند، به این معنی که ارحام نزدیک و همسایگان قریب که فقیرند را رها کرده و دنبال سائلین دیگر میگردند بااینکه اولویت با اینهاست. احسان تام، مراعات اقربین و اضعف سائلین است.
* موضوع دیگر که در انفاق ضرورت دارد، این است که بر مردگان از خویشان و آشنایان و مؤمنین از شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسلام بخشش و بذل شود.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «هر جمعه ارواح مؤمنین به آسمان دنیا مقابل خانهها و منزلهای خود میآیند و ندا میکنند … و فریاد میکنند خویشان خود را که به ما مهربانی کنید به پولی یا به نانی یا لباسی که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت.» پس پیامبر صلیالله علیه و آله گریست و از زیادی گریستن، قدرت بر سخن گفتن نداشت و اصحاب هم گریه کردند، پس فرمود: اینها برادران دینی شمایند، … میگویند وای بر ما اگر انفاق میکردیم آنچه در دست ما بود در طاعت و رضای خداوند، بهسوی شما محتاج نبودیم، پس برمیگردند با حسرت و پشیمانی و فریاد میکنند: «زود بفرستید صدقه مردگان را.» (مفاتیحالجنان، ص ۵۷۰)
مستفاد از این نقل رقّتآور این است که عطایا و بخششها منحصر در احیاء نیست بلکه از جهاتی مردگان نیازمندتر هستند، مخصوصاً کسانی که تا حدودی اطلاع دارند اقوام نزدیک در دنیا با دستخالی به آن دیار رفتند که البته باز طبق نقل متواتر و مجربات اهل کشف، مردگان هم در عوض برای منفقین دعا میکنند.
* موضوع دیگر در علم اخلاق که دربارۀ بخشش مطرح است، بازگویی عمل منفق است و این غیر از مسئلۀ انفاق ریایی یا منّتی است که جلوتر بدان اشاره کردیم.
ازآنجاییکه ابقاء عمل، بعد از عمل است شاید از خود عمل دقیقتر و حمل آن سنگینتر باشد.
یعنی کسی که برای خداوند انفاق میکند، این یک عمل مخفی و کسی از آن اطلاع ندارد و به عبارتی برای او ملائکه عمل سرّی مینویسند؛ اما در اثر تحریکات نفس امّاره، آن را برای دیگران بازگو میکند. اگر همینطور باشد که از نفس برخیزد، عمل انفاق بهصورت آشکار ثبت میگردد و این تنزّل است.
ولیکن نفس از این بازگویی سیر نمیشود و وارد خدعۀ دیگر شده تا بازگو گردد و برای بار دیگر منفق آن را بازگو میکند؛ و احتمال میرود که ثواب و ارزش این بخشش از دفتر حسنات محو شود.
چهبسا این باز گوئی، بسیار جنبۀ خودستایی پیدا کند و این از مکرهای نفس به شمار میرود که صاحب بصیرت این را درک میکند. بله یکوقت برای خدا اظهار کرده و باز گوئی برای تشویق دیگران باشد آن عیب ندارد مخصوصاً در جمع اغنیاء برای کارهای عامالمنفعه، یتیمان، مریضان، مساجد و امثال اینها که اظهار برای تحریک به بخشش باشد.
* در صدر اسلام دربارۀ دادن انفاق و افراد مستحق آن از پیامبر صلیالله علیه و آله سؤال میکردند. در (سورۀ بقره آیۀ ۲۱۵) میفرماید: «ای پیامبر از تو میپرسند چه چیزی انفاق کنند؟ بگو هر مالی انفاق کنید به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مسکینان و به در راه مانده تعلّق دارد و هرگونه نیکی کنید البته خدا به آن داناست» و در (آیۀ ۲۱۹) میفرماید: «ای پیامبر از تو میپرسند چه چیزی انفاق کنند؟ بگو مازاد (بر نیازمندی خود) را، اینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگرداند.»
* خداوند برای تفهیم موضوع بخشش و ترغیب آنان به این عمل اجتماعی مثالهایی زده که آنان تفهیم شوند. در سورۀ بقره (آیۀ ۲۶۱) میفرماید: «مَثَل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند همانند دانهای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشهای صد دانه باشد و خداوند برای هرکس که بخواهد آن را چند برابر میکند.»
اما در (آیۀ ۲۶۵ بقره) اینطور میفرماید: «مَثَل کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق میکنند، همچون مثل باغی است که بر فراز پشتهای قرار دارد که اگر رگباری بر آن برسد دوچندان محصول برآورد و اگر رگباری هم به آن نرسد باران ریزی برای آن بس است.»
از آنطرف در مذمّت کسانی که انفاق در زندگی دنیا و دشمنی با پیامبر صلیالله علیه و آله میکنند فرمود: «مَثَل آنچه آنان در زندگی این دنیا انفاق (خرج) میکنند همچون مَثَل بادی است که در آن سرمای سختی است که به کشتزار قوی بوزد و آن را تباه سازد و خدا به آنان ستم نکرده بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کردهاند.» (آلعمران، ۱۱۷)