وبلاگ

مقام مُنیبین

۱- اشاراتی به معانی

انابه: بازگشتن به‌سوی خدا، رجوع به‌حق و توبه، بازگشت از مخالفت به موافقت

دست برداشتن از گناه، بازگشت بعد از توبه، بازگردیدن.

۲- اشاراتی از قرآن

۱- إنَّ إبْرٰاهیٖمَ لَحَلیٖمٌ أوّٰاهُ مُّنیٖبْ: ابراهیم به‌راستی بردبارِ دردمندِ بازگشت کننده بود. (هود: ۷۵)

۲- …وَ ظَنَّ دٰاوُدُ اَنَّمٰا فَتَنّٰاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رٰاکِعاً وَ اَنٰابَ: و داوود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و (به‌سوی ما) بازگشت. (ص: ۲۴)

۳- …ذٰلِکُمُ اللهُ رَبّیٖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إلَیْهِ اُنیٖبُ: این خداوند پروردگار من است، بر او توکّل دارم و به‌سوی او بازمی‌گردم. (شوری: ۱۰)

۴- …وَ مٰا تَوْفیٖقیٖ إلّٰا بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إلَیْهِ اُنیٖبُ: و توفیق من جز با خداوند نیست بر او توکّل دارم و به‌سوی او بازمی‌گردم. (هود: ۸۸)

۵- …وَأنٰابُوا إلَی اللهِ لَهُمُ الْبُشْریٰ: (آنان ‌که) به درگاه خدا بازگشته‌اند مژده باد. (زمر: ۱۷)

۶- وَ إذٰا مَسَّ النّٰاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنیٖبیٖنَ إِلَیْهِ… : چون گزندی به مردم رسد، پروردگارشان را با بازگشت به‌سوی او می‌خوانند. (روم: ۳۳)

۷- …وَ مٰا یَتَذَکَّرُ إلّٰا مَنْ یُنیٖبُ: و جز آن‌کس که (به‌سوی خدا) بازمی‌گردد، پند نمی‌گیرد. (غافر: ۱۳)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «مؤمن بازگشت کننده و طلب آمرزش کننده است؛ المُؤمِنُ مُنیٖبٌ مُسْتَغْفِرٌ» (غررالحکم، ح ۱۲۸۸)

۲- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «با بازگشت مغفرت حاصل شود.» (غررالحکم، ح ۹۷۴۷)

۳- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «هرکس مدد نکند، او را توفیق، روی نیاورد (بازگشت نکند) به‌سوی حق.» (غررالحکم، ح ۹۲۴۶)

۴- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «اگر مردم هنگامی‌که عصیان می‌کردند، بازگشت می‌کردند و طلب آمرزش می‌نمودند، عذاب نمی‌شدند و هلاک نمی‌گشتند.» (غررالحکم، ح ۷۵۸۳)

۵- امیرالمؤمنین علیه‌السلام (در مذمت کسی) فرمود: «اگر بیمار شود اخلاص می‌ورزد و به خدا بازگشت می‌کند.» (غررالحکم، ح ۳۷۳۱)

۶- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «بترسید از خدا، ترسیدن کسی که خوانده‌شده، پس اجابت کرده و توبه کرده، پس بازگشت نموده.» (غررالحکم، ح ۲۵۴۸)

۷- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «توبۀ فرزندان یعقوب بعد از استغفار و توبه و انابه و اقرار قبول شد. اگر قریش در کارهایشان به من دست‌بردارند و عذرخواهی کنند، همانا نزد خداوند برای آنان طلب آمرزش می‌کنم.» (بحارالانوار ۲۹/۵۶۱)

۸- امام کاظم علیه‌السلام: «خداوندا، از تو خواهش می‌کنم عمل خائفین و … و انابۀ فروتنان و توکّل اهل یقین … را به من بدهی.» (بحارالانوار ۸۷/۲۱۳)

۹- امام جواد علیه‌السلام در مناجات به طلب توبه فرمود: «پروردگارا، قبول کن از من انابۀ کسی که توبه‌اش خالص باشد.» (بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۱۷)

۴- نکته‌ها

* در شرح مقام منیبین گوییم که: انابه یعنی بازگشتن و شخص منیب یعنی آن‌که بازگشت می‌کند. توبه، یعنی انسان بازگشت می‌کند از مخالفت، از گناه. ولی انابه یعنی بازگشت به موافقت، چون در انابه شخص به‌حق روی می‌آورد. پس مقام توبه پایین‌تر است و انابه بالاتر، لذا در سورۀ هود آیۀ ۷۵ خداوند فرمود: « إنَّ إبْرٰاهیٖمَ لَحَلیٖمٌ أوّٰاهُ مُّنیٖبْ: ابراهیم دائم حال بازگشت به خدا دارد.»

در سورۀ شوری آیۀ ۱۰ حضرت شعیب فرمود: «…إلَیْهِ اُنیب: به‌سوی خدا بازمی‌گردم.»

در سورۀ هود آیۀ ۸۸ حضرت هود فرمود: «…إلَیْهِ اُنیٖبُ: به‌سوی خدا بازمی‌گردم.»

شخص منیب برای اصلاح حال خودش از لغزش‌ها و معاصی‌اش دست کشیده، حالا در مقام جبران مافات است، به یک معنای دیگر می‌گوییم منیب بازگشت بعد از بازگشت است یا رجوع بعد از رجوع، این‌طور می‌شود رجوع از گناه و رجوع به‌حق.

در سورۀ زمر آیۀ ۵۴ فرمود:‌ «وَأنیٖبُوا إلیٰ رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ…» اول، بازگشت است بعد، تسلیم.

یعنی وقتی زمینۀ انابه پیدا شد، دیگر دل هم تسلیم اوامر حق می‌شود. این لطف خداست که بعد از خرابکاری توبه کرده، حالا بازگشت می‌کند؛ اما کمی بی‌قرار است؛ خطای بزرگی مرتکب شده، الآن دست برداشته، از آن خطای قبل، یک حالت اضطراب و اضطرار در وجودش پیدا می‌شود.

* البته نمی‌توانیم بگوییم هرکسی که برگشت، دیگر گناه نمی‌کند. چون انسان عصمت ذاتی ندارد ولی در نظرش است که عمداً به‌سوی غفلت‌های گذشته برنگردد. نوع افرادی که نمی‌توانند کاملاً به‌حق برگردند برای این است که هوای نفسشان اِلٰه آن‌هاست (معبود آن‌هاست). لذا نفس دخالت می‌کند و نمی‌گذارد که او کاملاً برگردد.

اگر شخص منیب به‌جایی برسد که دیگر از گناه لذّت نبرد، این راه را برایش باز می‌کند (راه را برای بازگشتش باز می‌کند.) فقط آن رحمت خاص یا توفیق باید شامل حال بنده شود که مثل ابراهیم یا مثل هود یا شعیب حال بازگشت داشته باشد.

* این نکته را باید شخص منیب در نظر داشته باشد که بازگشتش از یک کشش و لطف خاصی برخوردار است که بازمی‌گردد. چون اگر آن کشش نباشد، از رجوع کردن بازمی‌ماند.

حافظ می‌گوید: «کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم؟»

آن نسیم، لطف خداست که شخص را منیب و بیدار می‌کند.

در شرح انابه گوییم وقتی شخص غافل است یک‌مرتبه به هوش می‌آید که ما چند سال در غفلت بودیم. این به هوش آمدن، تذکّر است.

از غفلت که ادبار (به خدا پشت کردن) بوده، برمی‌گردد. الآن مقبل می‌شود و اقبال پیدا می‌کند، راغب می‌شود که دائم حال بازگشت داشته باشد.

این است که می‌گویم حتی اگر خطور کوچک آمد، انسان باید استغفار کند؛ یعنی حال ما حال بازگشت است.

* وقتی‌که خداوند این کلام را فرمود: « وَأنیٖبُوا إلیٰ رَبِّکُمْ »، أنیٖبُوا امر است. امر می‌کند به‌سوی پروردگارتان بازگردید؛ یعنی شما به موافقت آیید. حال موافقت حال انابه است. چون حال است، انابه حال باطنی انسان است. در ابتدا گفتیم که در سورۀ هود آیۀ ۷۵ فرمود: إبْرٰاهیٖمُ حَلیٖمٌ لَأوّٰاهٌ مُنیٖبٌ: یعنی حال درونی ابراهیم است که منیب است، این حال ظاهری نیست.

* در مناجات ذاکرین آمده: «وَأسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّة بِغَیْرِ ذِکْرِکَ: خدایا طلب آمرزش می‌کنم از هر لذّتی که یاد تو در آن نباشد»

مثلاً امروز برای ما کباب بیاورند و بسم‌الله بگوییم و از خوردن لذّت ببریم همان حال، یک استغفار می‌طلبد.

کسی که وسط غذا به یاد آورد که بسم‌الله نگفته هر وقت یادش آمد بسم‌الله را بگوید. دائم رجوع به موافقت می‌کنیم.

به یک معنای دیگر می‌توانیم بگوییم که شخصی که گناه کرده، توبه می‌کند، ولی هنوز انابه نکرده. وقتی حال انابه به او دست داد، دیگر به مخالفت میل پیدا نمی‌کند، اصرار بر آن ندارد، چون حال انابه رجوع از سیئه به حسنه، از بدی به‌خوبی. در قضیۀ انابه نمی‌گویند حال انابه، یعنی اینکه بگویی استغفرالله ربّی و أتوب إلیه (استغفار ظاهری)؛

پس حال انابت نفس این‌طور نیست که همین الآن از انابه برگردد. چون حال انابت نفس، حال رجوع و حال موافق است. حال باطنی است که مشغول به خدمت حق می‌کند. لذا ذکر می‌گوید، حال مراقبه دارد و گرایش او همیشه به یکی است.

این مشکلی که بعضی اهل سلوک اول راه که می‌آیند، دارند می‌گویند: ما یاد گذشته می‌افتیم. (یاد خرابکاری‌های گذشته)، اینکه توی سلوک آمد گاهی ذهنش به خرابی‌های گذشته برمی‌گردد، چاره‌جویی می‌کند که از آن چاله‌های قبلی بیرون آید.

باز به یک معنای دیگر حال انابه دارد و از لذّت گناه خلاصی پیدا می‌کند. لذا از اعمال گذشته ناامید شده و مدام به الطاف خداوند چشم‌داشت دارد.

در سورۀ غافر آیۀ ۱۳ خداوند می‌فرماید: «…وَ مٰا یَتَذَکَّرُ إلّٰا مَنْ یُنیٖبُ: و جز آن‌کس که به‌سوی خداوند بازمی‌گردد، پند نمی‌گیرد.» یعنی باید قابلیت باشد تا منیب شود.

وقتی منیب بازمی‌گردد، به گذشته اعتراف دارد و عذر خواه است و در آینده نیز مشغول به خدمت و فرمان حق است. لازمۀ این کار دوری از نافرمانی و رعایت مراقبه در همه حال است.

* وقتی حاجی از حج بازمی‌گردد، از همۀ گذشته توبه کرده و گناهانش مانند روزی که از مادر متولّد شده، آمرزیده شده است. او توبۀ واقعی کرده است. حال پس از بازگشت از توبه که در مخالفت بوده به موافقت آید که این را «انابۀ حاجی» گویند.

و اگر دوباره به گذشته رجوع کند، معلوم می‌شود که بازگشت او صوری بوده است. حال انابه بوده، چراکه به شکستن توبه، مقام انابه در او نیامده است.

در مقام بودن انابه همین بس که خداوند از «ابراهیم» و «داود» و «شعیب» و «هود» از این مقام یاد کرد و وصیت خداوند در سورۀ لقمان آیۀ ۱۵ به انسان این است که از آن‌کسی که به درگاه ما انابه‌اش بسیار باشد،‌ پیروی کن.

انابه از نُوب است. زنبورعسل را «نوب» گویند که به کندویش پی‌درپی بازمی‌گردد. «حادثه» را نائبه گویند که از شأن آن، پی‌درپی بودن است. انابه به خدا برگشتن، پی‌درپی بودن است یعنی رجوع بعد از رجوع به خداوند است؛ یعنی درهای توبه و رحمت پیوسته باز است.

* وقتی خداوند در سورۀ سبأ آیۀ ۹ می‌فرماید: «آیا به آسمان و زمین پیش‌رو و پشت سرشان نگاه نکرده‌اند؟ در این نشانه‌ای است لِکُّلِ عَبْدٍ مُنیٖب: برای هر بنده‌ای که (به‌سوی خداوند) بازگشته است.» از این آیه معلوم می‌شود بازگشت بندگان وقتی مثمر ثمر می‌شود که از نشانه و آیتی به نشانه و آیتی دیگر نظر کنند و با دقت بنگرند و حقایق و مطالبی را دریابند.

در صحیفۀ سجّادیه دعای ۳۱ امام سجّاد علیه‌السلام می‌فرماید: «خداوندا اگر پشیمانی، توبه به‌سوی توست پس من پشیمان‌تر پشیمانانم. اگر ترک معصیت، انابه است پس من اولین انابه کنندگانم.» عده‌ای توبه را از منازل ابتدایی سیر و سلوک شمردند، امّا انابه که بازگشت و رجوع از معصیت و مخالفت به موافقت است را بالاتر از توبه شمرده‌اند.

انابه به معنای تکرار رجوع یا انقطاع إلی الله است. چون بنده زیاد رجوع می‌کند او را سرزنش نمی‌کند. (نهج‌البلاغه، نامۀ ۳۱) در سورۀ ص آیات ۴۴-۴۱ در ضمن مطالبی پیرامون حضرت ایّوب، خداوند او را چنین توصیف می‌کند: «…نِعْمَ الْعَبْدُ إنَّهُ أوّٰابٌ: خوب بنده‌ای بود ایّوب که (از مشکلات و فشارها) حالت بازگشت و انابه داشت.»

پس حالت انابه، حالت انبیاء است که از تمام فشار و رنج‌ها، دائم حال رجوع به‌حق دارند. انابه به معنای نوبت گرفتن هم می‌آید. پس منیب بر این معنا با خدا در ارتباط است و با رفت‌وآمد و مراجعۀ مکرّر، نوبت می‌گیرد. پس با ناله و رجوع درست، خداوند نوبت می‌دهد و درب را برای پذیرش باز می‌کند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ارتباط به این مسئله که من اولین کسی بودم که از دیگران گوی سبقت را ربودم و به پیامبر پیوستم، گوید: «پروردگارا! اولین منیب من بودم که به تو پیوستم جز رسول خدا صلی‌الله علیه و آله.» (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۱۳۱)

منیب به نفسش رجوع می‌کند، پس از مخالفت به پروردگارش بازگشت می‌کند. چون بنده افسارش دست اربابش است و اختیار تام از خود ندارد، پس برای بازگشت بیعت مجدّد با ولی امرش و تجدید عذرخواهی و ملاقات می‌یابد که اذن وجود دارد و طریق مفتوح است.

این نکته را می‌شود از قرآن استفاده کرد که «اهل خشیت با قلب منیب به‌حق مراجعه می‌کنند.» (ق: ۳۳)

پس هنگام مرگ و ملاقات با قلبی مراجعه می‌کند که این صفتِ رجوع، ملکۀ او شده است.

عبد منیب (سبأ: ۹)، کسی است که بی‌تردید در تفکّر در آسمان و زمین و نشانه‌ها و دلایل و آثاری که از حق می‌بیند دلالتی بر اوست که به‌سوی حق بازگشت می‌کند.

قلب منیب، دل بازگشته به‌حق است که از معصیت اجتناب کرده و روی به طاعت آورده است.

لذا برای مفتوح شدن قلب، یکی خشیت و دیگر، دل منیب لازم است و خداوند سلطان قلب است. وقتی عبد آن را به این دو متّصف می‌کند لازمه‌اش سلامت و عافیت است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.