وبلاگ

مقام وَجَل (ترس و بیم)

۱- اشاراتی به معانی:

وَجَل: ترس، بیم.

مهابت: ترس، بیم، شکوه و عظمت، هیبت.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- …الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ…: …کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل‌هایشان ترسان می‌گردد… (انفال: ۲)

۲- إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ: که چون آن مهمانان بر ابراهیم علیه‌السلام وارد شدند و بر او سلام دادند ابراهیم علیه‌السلام (مضطرب شده) گفت: ما از شما (که بدون اذن و بی‌موقع بر ما درآمدید) بیمناکیم. (حجر: ۵۲)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- امیر مؤمنان علیه‌السلام: «ترس از خدا، رفتار مؤمنان است.» (غررالحکم، ص ۵۰)

۲- امام علی علیه‌السلام: «خداشناس چهره‌اش خندان و دل او ترسان و اندوهناک است.» (همان، ص ۱۲۶)

۳- امام رضا علیه‌السلام: «دارندۀ نعمت در معرض خطر است، بر او واجب است که حقوق خدا را در مالش بپردازد. سوگند به خدا که او نعمت‌هایی به من عطا می‌کند و من همواره از آن‌ها بر خود بیمناکم….» (الحیاة، ترجمۀ احمد آرام، ج ۴، ص ۵۵۳)

۴- پس همیشه در تمام امور خود در مقابل پروردگار متعال به حال خوف و خشیت باش…. (مصباح الشریعه، ترجمه مصطفوی، ص ۲۸۴)

۵- به موسی علیه‌السلام وحی شد: ….به هنگام مناجاتت با حالتی هراسناک و قلبی بیمناک مناجات بنما. (آیین بندگی و نیایش، ترجمۀ عدة الداعی، ص ۲۶۷)

۶- امام صادق علیه‌السلام: «آنگاه که پوست بدنت لرزید و چشمانت پر از اشک گردید و قلبت هراس داشت، آن حال را خوب نگهدار که مقصودت حاصل شده است.» (همان، ص ۲۷۹)

۷- به موسی علیه‌السلام وحی شد: هنگام دعا باید خائف، سوخته دل و بیمناک باشی. (همان، ص ۲۸۱)

۸- در تعویذی که از امام جواد علیه‌السلام نقل شده: ….همگی موجودات از تو (خدا) ترسان‌اند. (آداب سفر در فرهنگ نیایش، ترجمه الامان، ص ۱۸۲)

۹- امیر مؤمنان علیه‌السلام دربارۀ اوصاف متقیان به هَمَّام فرمود: «….با آنکه پیوسته نکوکار است باز ترسان (وجب) است.» (خطبۀ ۱۸۴، نهج‌البلاغه)

۴- نکته‌ها:

* ترسندگان راه دین بر شش قسم‌اند: تائبان‌اند و عابدان و زاهدان و عالمان و عارفان و صدیقان.

تائبان را خوف است چنان‌که فرمود: …یَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ (نور: ۳۷)، و عابدان را وجل، …الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ… (انفال: ۲ و حج: ۳۵)، و زاهدان را رهبت، …وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا… (انبیا: ۹۰) و عالمان را خشیت، …إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ… (فاطر: ۲۸)، و عارفان را اشفاق،  إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ (مؤمنون: ۵۷) و صدیقان را هیبت، …وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ… (آل‌عمران: ۲۸ ، ۳۰). (۱)

* خواجه عبدالله انصاری فرمود: از میدان خوف، میدان وجل زاید. وجل قوی‌تر از خوف است و آن ترس زنده‌دلان است. و آن سه چیز است: ترس بر طاعت، و ترس بر وقت و ترس بر اَمَل.

ترس بنده بر طاعت از سه چیز است: از فساد نیّت و تاوان تقصیر و ستدن خصمان.

و ترس بر وقت از تغیّر عزم است، یا از اضطراب اخلاص یا از تفرقۀ دل.

و ترس بر امل، آن یاد کردن نوایستن است و این ترس بر مقدار مکاشفت است و دیدار دل و تیمار از سبق و نگریستن به اول، دل بی‌قرار دارد و مراد را غرقه؛ و این بیم عابدان است. (۲)

* یا پی تعلیم می‌کرد آن حیل
یا برای حکمتی دور از وجل (مثنوی مولوی)

* در کتاب خصال شیخ صدوق آمده است که: ترس ۵ گونه است؛ خوف، خشیت، وَجَل، رَهبت و هیبت. خوف از آن گنه‌کاران، خشیت ویژۀ دانشمندان، وَجَل از آن فروتنان و خاشعان، رهبت از آن عابدان و هیبت از آن عارفان.

اما خوف به خاطر گناهان است، خداوند متعال فرموده: «و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است.» (الرحمن: ۴۶)

و خشیت به سبب مشاهدۀ تقصیر است، خداوند عزّوجل فرموده: «از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند.» (فاطر: ۲۸)

وَجَل به سبب ترک خدمت است، خداوند عزّوجل فرموده: «آنان که چون یاد خدا شود دل‌هایشان ترسان گردد.» (انفال: ۲) و رهبت به خاطر مشاهدۀ تقصیر است، خداوند عزّوجل فرموده: «از روی بیم و امید ما را می‌خوانند.» (انبیاء: ۹۰)

و هیبت به سبب مشاهدۀ حق در هنگام کشف اسرار (یعنی) اسرار عارفان می‌باشد، خداوند عزّوجل فرموده: «خدا شما را از خویش بر حذر می‌دارد.» (آل‌عمران: ۲۸) (۳)

* وجل در مقام سابقان: هرگاه مشاهد طریق، لشکریان ترک‌های تجلی را نزدیک به انوار تدلّی بنگرد، از صدمات سلطان سبحات وجه عظمت می‌هراسد، زیرا که او در میدان‌های اجلال با بال‌های خوف و وجل پرواز می‌کند.

عارفی گفت: «وجل فرار دل از شیر عظمت است زمانی که دندان‌های کبریای قدم را آشکار می‌سازد.» (۴)

* فرق اجمالی بین خوف و خشیت و وجل و فزع و روع و شفق و حذر و رهب آن است که:

۱- خوف زمانی است که انسان با یک ضرری که مشکوک بوده و به جهت نشانه‌هایی گمان به واقع شدن آن در آینده وجود دارد، روبرو شود… (۵)

۲- حَذَر یعنی پرهیز و دوری کردن از چیز ترسناک و هراس‌آور. (۶)

۳- رَهَب: اگر همان ترسی که در خوف گفته شد، ادامه پیدا کرد و استمرار داشت را رَهَب گویند و از این‌رو به کسی که این حالت خوف را در خود تداوم می‌بخشد (راهب) گویند. (۷)

۴- فَزَع: اگر ترس و آثار آن در انسان به‌طور ناگهانی ایجاد شده و فرد نتواند آن را تحمل کند، این حالت را فَزَع می‌نامند. (۸)، که نوعی بی‌تابی است. (۹)

۵- خشیت: مراقبت و نگهداری نفس به همراه خوف و ترس را خشیت نامند. (۱۰) به بیان دیگر، خشیت ترسی است که با تعظیم و بزرگداشت چیزی همراه است و بیشتر این حالت از راه علم و آگاهی نسبت به چیزی که از آن خشیت و بیم هست، حاصل می‌شود. (۱۱) در برابر خشیت اهمال‌کاری، غفلت و بی‌مبالاتی است. (۱۲)

۶- وَجل: یعنی شعور و درک ترس و خوف (۱۳)، به دیگر سخن، وَجَل حالت و احساسی است در انسان برخلاف طمأنینه و آرامش نفس که قلب انسان به غَلَیان می‌افتد و آرامش خود را از دست می‌دهد. (۱۴) هر چند وجل به معنای خوف نیست، اما در مفهوم با هم شبیه‌اند؛ زیرا هر دو موجب اضطراب می‌شوند و استفاده از وَجَل در مورد ترس، استعاره است. (۱۵)

۷- رَوع: ترس سبک و خفیفی که بر قلب چیره می‌شود را گویند؛ خواه این‌که این حالت در اثر فزع و بی‌تابی باشد و یا اینکه به جهت شگفتی در جمال و کمال باشد. (۱۶)

۸- شَفق: معنای این واژه، روشنایی آخر روز است که به هنگام غروب خورشید با تاریکی شب مخلوط می‌شود. (۱۷) هم‌چنین به معنای یک نوع توجه و علاقه و عنایتی است که با خوف همراه باشد. (۱۸) چراکه شخص مشفق آن چیزی را که از آن می‌ترسد در بیشتر مواقع، او را دوست هم دارد. نکته دیگر این‌که هرگاه کلمۀ (مشفق) به‌وسیلۀ (مِن) متعدی شود معنای خوف در آن ظاهرتر است، اما هرگاه به‌وسیلۀ (فی) متعدی گردد، معنای علاقه و عنایت در آن بیشتر خواهد بود. (۱۹) برخی نیز گفته‌اند: شفق به معنای خوف نیست، بلکه امر جامعی است بین رخوت، دقت و ضعف؛ در مقابل شدت، غلظت و قوّت؛ و فرقی نیست که در امور مادی باشد یا در امور معنوی (۲۰) درنتیجه می‌بینیم که از میان این کلمات فقط کلمات خوف، رهب، فزع و روع به معنای ترس و مراتب آن آمده است؛ اما کلمات حذر، خشیت، وجل و شفق به معنای ترس نیستند بلکه به‌نوعی با ترس در ارتباط‌اند.

* خوف، ترس تائبان و مبتدیان است و حصار ایمان و تریاق و سلاح مؤمن است هر که را، این ترس نیست او را ایمان نیست و آیۀ «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ: آگاه باشید که قطعاً بر اولیای خدا، نه ترسی (یعنی این نوع ترس) است و نه اندوهگین می‌شوند.» منظورش آن است که، اولیاءالله ترسی از حوادث آینده عالم ندارند و الّا ترسشان در درجات بالاتر و انواع دیگر است و وجل از خوف برتر و رهبت از وجل برتر.

* گفته او را به وقت وحی و وجل
جبرئیل امین که لا تعجل (۲۱)

* مهابت، صفت عارفی است که از مشاهدۀ عظمت و جلال حق، نور هیبت بر او مستولی می‌شود و هر چیزی از وی می‌هراسد، زیرا او محل تجلّی کبریا است، و حق از وی برای هر ناظر به حقی در معرفت تجلّی می‌کند و هر که حق را به جمال هیبت بنگرد، مانند اصحاب کهف می‌شود، که خدای تعالی در شأن آنان به پیامبر (ص) فرمود: «…لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا» (کهف: ۱۸): اگر کسی بر ایشان دیده‌ور شدی، برگشتی از ایشان گریختی، و از آن‌ها بسیار هراسان گردیدی]. که حق او را از کسانی که لباس نور بهاء و عظمت را به آنان پوشانیده بود خبر داد.

عارفی گفت: مهابت نور بهاء خداوند ممزوج با نور عظمت بر چهرۀ عارف است. (۲۲)

* باز چون آید به‌سوی بزم خاص
کی بود آنجا مهابت یا قصاص (مثنوی مولوی)

* جایی که تیغ قهر برآرد مهابتت
ویران کند به سیل عرم جنت سبا (سعدی)

* پس خبث را دفع کن پیش از اجل
تا که گردی پاک کلی از وجل (۲۳)

* در جمیع حالات، به خوف و ترس الهی باش که مبادا که در وقتی از اوقات، خواه در اثنای تلاوت قرآن یا غیر آن، قصد آرزوی نفس کنی و از بساط قرب به فضای بعد، و از روح رحمت، به لعنت ابدی گرفتار گردی. (۲۴)

* ای دریغا پیش از این بودیم اجل
تا عذابم کم بدی اندر وَجَل (مثنوی)

* شهپری بگرفته شرق و غرب را
از مهابت گشت بی هش مصطفی (۲۵)

* اگر نفخ در مریم به هنگام دهشت و مهابت بودی عیسی را خلقت از روی ردائت و هیبت به حیثیتی بودی که هیچ احدی طاقت نظر بر وی نداشتی، از آن‌که ولد متولد نمی‌شود مگر برحسب آنچه بر والدین است از صفات و هیئات نفسانیه و احوال و اعراض جسمانیه. (۲۶)

* موسی علیه‌السلام گفت: خداوندا مرا بر عملی دلالت کن که اگر بدان قیام نمایم تو از من راضی باشی، جواب آمد که: ای موسی! تو را طاقت عمل نیست و ما را تمنای این عمل نیست، موسی از مهابت این حال بیخودانه سر بر آستانه جلال بنهاد و روی به تضرع و ابتهال آورد. از حضرت ملک متعال وحی رسید که ای ابن عمران، رضای من در رضای توست به قضای من تا رشته اختیار خویش از دست تمنا نگذاری و تا سر تسلیم و تفویض از جیب آرزو (و) هوس بیرون نیاری و تا پای ارادت بر سر فقر و نامرادی ننهی و در طلب مراد دوست هر چه غیر اوست به باد فنا ندهی، تاج رضا بر سر بختت ننهند و تاج‌داری و صاحب افسری بر تخت سروری در مملکت (وَ رِضوانٌ مِنَ اللهِ اکبر) ندهند. (۲۷)

* مهابت مشاهدت ملکوتیان من‌جمله ملک‌الموت و … آینۀ هوش را تیره کند و دیده را خیره گرداند.

* در روضۀ تو خیل ملائک ز مهابت
گویند به هم مطلب خود را به اشارت (۲۸)

* افلاک را جلالت تو مست می‌کند
املاک را مهابت تو پست می‌کند (۲۹)

* در احادیث وارد شده که: «مؤمن صاحب صلابت و مهابت و عزت است و همۀ این‌ها فرع بزرگی نفس و قوت دل است.» (۳۰)

* مؤمن باید که در حال معاینۀ معاصی به جهت تحصیل رضای پروردگار جبّار غیرت دین، و عصبیت و حمیت چنان بر او مستولی گردد که از کثرت و قوت مخالفان حق نیندیشد و به مهابت و سطوت ملوک و سلاطین التفات نکند.

…………………………………………………………..
منابع:

۱) کشف‌الاسرار، میبدی، ج ۱، ص ۱۷۷

۲) صد میدان، میدان ۳۴

۳) الخصال، ص ۲۸۰

۴) مشرب الارواح، ص ۳۹

۵) التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، ج ۳، ص ۱۴۴ و ۱۴۵

۶) قاموس قرآن، قرشی، ج ۲، ص ۱۱۳

۷) التحقیق، ج ۳، ص ۱۴۵

۸) همان

۹) المفردات، ص ۶۳۵

۱۰) التحقیق، ج ۳، ص ۶۴

۱۱) المفردات، ص ۲۸۳

۱۲) التحقیق، ج ۳، ص ۶۴

۱۳) المفردات، ص ۸۵۵

۱۴) التحقیق، ج ۱۳، ص ۴۲

۱۵) همان، ص ۴۴

۱۶) همان، ج ۴، ص ۲۸۰

۱۷) مجمع البحرین، ج ۵، ص ۱۹۲

۱۸) المفردات، ص ۴۵۸

۱۹) الفردات، ص ۴۵۹

۲۰) التحقیق، ج ۶، ص ۸۶

۲۱) حدیقة الحقیقة، ص ۱۹۱

۲۲) مشرب الارواح، ص ۱۴۵

۲۳) انتها نامه، ص ۱۰۹

۲۴) مصباح الشریعه، شرح گیلانی، ص ۴۱۵

۲۵) مثنوی معنوی، ص ۶۳۲

۲۶) شرح فصوص الحکم، خوارزمی/ آملی، ص ۶۹۶

۲۷) ینبوع الاسرار، ج ۱، ص ۳۰۳

۲۸) کلیات اشعار و آثار شیخ بهایی، ص ۵۹

۲۹) فیض کاشانی، ج ۲، ص ۷۰۶

۳۰) معراج السعادة، ص ۲۱۷

 

 

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.