مقام کتمان (توریه، تقیه و اصحاب سرّ)
۱- اشاراتی به معانی:
کتمان: پنهان داشتن؛ پوشیدن.
کتوم: پنهان کنندۀ راز؛ راز نگهدار.
تقیه: پنهان کردن مذهب و اعتقاد خود؛ پرهیز کردن؛ پرهیزکاری؛ نگهبانی.
مکتومان: جمع مکتوم؛ به معنی پوشیده و پنهان.
توریه: پوشانیدن، پنهان کردن حقیقت، امری را برخلاف حقیقت نشان دادن؛ حقیقت را نهفتن و طور دیگر وانمود کردن.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ…: و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان میداشت گفت: آیا میخواهید مردی را بکشید به خاطر اینکه میگوید پروردگارم الله است. (غافر: ۲۸)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- امام زینالعابدین علیهالسلام: «به خدا سوگند که حاضرم به جبران دو خصلت شیعیانمان مقداری از گوشت ساعد خود را فدیه دهم؛ شتابزدگی و کمی راز داری.» (الکافی، ۲/۲۲۱/۱)
۲- امام صادق علیهالسلام: «پوشیده نگهداشتن اسرار ما، جهاد در راه خداست.» (بحار، ۷۵/۷۰/۷)
۳- امام صادق علیهالسلام خطاب به ابوجعفر محمد بن نعمان احول فرمود: «ای پسر نعمان! عالم نمیتواند هر چه میداند به تو بگوید؛ زیرا که سرّ خداست… .» (تحف العقول، ۳۱۰)
۴- امام صادق علیهالسلام: «هر که حدیث ما را به زیانمان فاش سازد، خداوند ایمان را از او بگیرد.» (الکافی، ۲/۳۷۰/۳)
۵- امام صادق علیهالسلام: «بر امر (ولایت) ما پیمان گرفته شده که در پرده و پشت نقاب باشد، پس هر کس به زیان ما پردهدری کند، خداوند خوارش گرداند.» (الکافی، ۲/۲۲۶/۱۵)
۶- امام صادق علیهالسلام دربارۀ آیۀ «این بدان سبب است که به آیات خدا کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند.» فرمود: «به خدا قسم که آنها را با دستهای خود نکشتند و با شمشیرهای خویش نزدند، بلکه سخنان ایشان را شنیدند و آنها را فاش ساختند و درنتیجه، آن پیامبران دستگیر و کشته شدند.» (الکافی، ۲/۳۷۱/۶)
۷- امام علی علیهالسلام: «به زبانها و بدنهای خود، با مردم بیامیزید و به دلها و کردارهایتان، راه جدا از آنان در پیش گیرید.» (غیبت نعمانی، ۲۱۰/۱۷)
۸- پیامبر خدا صلّیالله علیه و آله: «با بدان به اخلاق خودشان رفتار کنید تا از گزند و شرارتشان در امان مانید و در اعمال و کردارتان، از آنان جدا شوید تا در شمار ایشان نباشید.» (بحارالانوار، ۷۴/۱۹۹/۳۷)
۹- امام علی علیهالسلام: «پس از من فتنههایی تاریک و کور و شکبرانگیز پدید خواهد آمد که تنها شخص گمنام از آنها جان بهسلامت میبرد.» عرض کردند: ای امیر مؤمنان! گمنام کیست؟ فرمود: «کسی که مردم نمیدانند در درون او چه میگذرد.» (معانی الاخبار، ۱۶۶/۱)
۱۰- امام باقر علیهالسلام: «به خدا قسم محبوبترین یارانم نزد من، پرهیزگارترین و فقیهترین آنها و کسی است که نسبت به سخنان ما راز دارتر باشد.» (الکافی، ۲/۲۲۳/۷)
۴- نکتهها:
* کتمان آشکارتر از اخفاء و اخفاء دقیقتر از کتمان است؛ و آن آن است که سرّ الهی چون برای سرّ اهل قرب بارز گردد، سرّ از روح و روح از عقل و عقل از دل، پنهان نمیماند؛ اما دل از نفس و شیطان و خلق کبر میورزد؛ لذا روح و عقل و قلب از علم اسرار بهره مییابند.
عارفی گفت: کتمان موجب زیادی نور برهان و ایمان و عرفان و کشف اسرار رحمان میشود. (۱)
بهر کتمان مدیح از نامحل
حق نهادست این حکایات و مثل (مثنوی مولوی)
* کتمان حقایق در جایی که آشکار کردن حق ضرورت دارد قبیح و حرام است؛ مانند کتمان حقایق از طرف اهل کتاب (بقره: ۱۴۶ و آلعمران: ۷۱) و کتمان حقایق از طرف منافقین (آلعمران: ۱۶۷)
* قرآن کریم به عاقبت کتمان کنندگان حقایق (در جایی که باید آشکار میکردند) به چند مورد اشاره میکند که عبارتاند از: ۱- مسامحه در امور دینی کرده (بقره: ۲۸۳)؛ ۲- باعث آتشخواری در قیامت میشود (بقره: ۱۷۴)؛ ۳- عدم تکلّم خداوند با آنها (بقره: ۱۷۴)؛ ۴- باعث ناپاکی آنها و عذاب دردآور میشود (بقره: ۱۷۴)؛ ۵- ملعون شدن (بقره: ۱۵۹).
* از آثار کتمان حقایق میتوان به گمراهی انسانها و جدایی ادیان الهی و نقص و محو قسمتی از مواد کتاب آسمانی اشاره کرد، درحالیکه تکامل یک جامعه در گرو دانایی افراد آن میباشد و خداوند نیز از دانشمندان جامعه تعهد گرفته است که حقایق را از مردم پوشیده ندارند (آلعمران: ۱۸۷) و آن را برایشان تبیین (یعنی صرف تلاوت و نشر کتب آسمانی نیست، بلکه یعنی حقایق آنها را آشکار در اختیار مردم بگذارند) کنند.
* یکی از مهمترین راههای درمان کتمان حقایق، آگاه و ناظر دانستن خداوند در همۀ امور است و باید خداوند را ناظر بر جزئیات اعمال و افکار خود دیده و بداند که آنچه از او سر میزند، در کتاب الهی محفوظ خواهد بود.
* سالک باید کتمان داشته باشد یعنی اسرارش را پنهان بدارد و منظور از اسرار، آن مطالبی است که یا شنوندهها قابلیت و ظرفیت نداشته باشند و دچار کجفهمی شده و یا اینکه گفتنش مفسده داشته باشد.
* کتمان سرّ از شرایط بسیار مهم سلوک است که بزرگان و اساتید طریق به شاگردان و اصحاب خود توصیه به این مهم داشته، خواه در اوراد و اذکار و اعمال بوده و خواه در حالات و مکاشفات و واردات غیبی باشد؛ و در مواردی که تقیّه کردن ممکن نیست، توریه کردن را سفارش میکردهاند؛ و حتی اگر ناچاراً منجر به ترک عمل و اوراد و اذکار شود، باید به خاطر کتمان اسرار، این کار را کرد؛ و در اثر کتمان، بلاها و خطرات، دفع و یا تا مقدار زیادی کاهش مییابد.
* موارد کتمان سرّ عبارتاند از: اعمال، اوراد، اذکار، واردات غیبی، مکاشفات، حالات و نیز اصل سالک بودن و رابطۀ خاص داشتن با استاد و رفقای سلوکی.
* نسبت به موارد کتمان سرّ، تقیّه مجاز است، اگرچه به توریه یا ترک عمل منجر شود و از نظر روایات، در راه رسیدن به مقاصد، کتمان کمک میکند، حتی برای غیر مسلمانان؛ و کتمان از جنود عقل بوده و ضدّش افشاء میباشد.
* از پیامبر صلّیالله علیه و آله روایت شده که: «ما گروه پیامبران مأموریم با مردم بهاندازۀ عقلشان سخن گوئیم.» (۲) و نیز در روایت دیگری از امام باقر علیهالسلام آمده که به جابر بن یزید جعفی ۷۰۰۰ حدیث یاد داد و فرمود: «اگر یکی از آنها را افشا کنی، لعنت خدا و ملائکه و خلق بر تو باد.» (۳)
* امام صادق علیهالسلام در پاسخ کسانی که گفته بودند مطالبی را به ذریح فرمودهای که به ما اظهار نکردی، فرمود: کدامیک از شما تحمّل ذریح محاربی را دارد؟ (۴)
* در حدیثی مرفوع، معصوم علیهالسلام فرمود: «هر کس عاشق شود و عفت بورزد و پنهان سازد و بمیرد، شهید مرده است.» (۵)
* شاید سرّ استحباب خواندن نمازهای نافله و بهخصوص نماز شب در خانه همین تأکید بر کتمان باشد.
* معنای کتمان، به معنای به هیچکس نگفتن نیست، بلکه به کسی که محرم آن مطلب نیست گفته نشود و الّا به هر شخصی که کشش آن را دارد میتوان بیان کرد و حداقل، فرد مقابل اگر نفهمید، انکار نکند و علمش را به اهلش واگذار نماید.
* کتمان حالات و مقامات، نه به خاطر بخل، بلکه در جایی که مفسده دارد، لازم است. گاهی ذکر اینگونه مسائل برای شنونده مایۀ تشویق است ولی برای گوینده مایۀ تخریب میباشد؛ چراکه تعریف از خود، گاهی باعث عجب و غرور و برانگیختن حسادت دیگران و… میشود.
* مسلماً کسی که سالک الی الله میشود، حالات روحی جدید و تغییراتی در رفتار او ایجاد میشود و یا حالتهای غیر اختیاری برایش رخ میدهد و تا اندازهای، عدم کتمان ناچاراً اتفاق میافتد که پذیرفته شده است؛ ولی تا حد امکان، باید تا آنجایی که قادر به کتمان است، این مسئله را رعایت بفرماید. مثلاً کسانی که بعد از سجدههای طولانی، چند بار با کف دست و محکم به پیشانی میکشند که اثر سجده نماند یا استفاده از مهرهای بزرگ در سجده، که اثر کمتری بر روی پیشانی وارد میکند.
* اظهار مطالب بلند عرفانی برای افراد نالایق، کاری نادرست بوده و اساتید طریق، کتب سطح بالای عرفانی را خصوصی تدریس میکردهاند.
* ملاک تقیّه از کافر و مخالف و منافق، در تقیّۀ سلوکی هم وجود دارد، ملاک، برنخاستن فتنه و حفظ جان و آبرو است.
* چهبسا عارفان از سالکان و سالکان پیشرفته از مبتدیان کتمان میکنند. پس کتمان درجاتی دارد، چه اینکه تقیّه هم مراتبی دارد. در روایات آمده که گاه اهلبیت از بعضی شیعیان تقیّه میکردهاند.
* در روایت مشهور ابو بصیر از امام صادق علیهالسلام که شیخ صدوق در توحید نقل کرده، ابو بصیر پرسید: آیا مؤمنان روز قیامت خدا را میبینند؟ امام پاسخ داد: بله میبینند و قبلاً هم دیدهاند. پرسید: کی؟ امام فرمود: در روز الست. آنگاه حضرت اندکی ساکت شد و سپس فرمود: مؤمنان خدا را در دنیا هم میبینند. آیا تو الآن او را نمیبینی؟ ابو بصیر گفت: فدایت شوم این حدیث را از شما برای دیگران بازگویم، فرمودند: اگر بگویی و نادانی انکار کند و بپندارد این کفر است چه میشود. دیدار قلبی مانند دیدن با چشم نیست. (۶)
* کتمان در چند مورد پسندیده میباشد: ۱- جایی که کتمان مربوط به اسرار مردم است. ۲- جایی که با آشکار شدن حق، شرّ به پا میشود. ۳- جایی که مربوط به اسرار ایمانی باشد. (۷)
آنچنان که خداوند متعال میفرماید: «مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان میداشت گفت…» (مؤمن: ۲۸) که از آن به تقیّه نیز یاد میکنند؛ چراکه تقیّه، کتمان حق است در مقابل مخالفین، که صادقین، جماعتی از شیعیان خود را به آن امر نمودهاند. (۸)
* امیر مؤمنان علیهالسلام با اشاره به سینۀ خود فرمود: «آه، در این سینۀ من، دانش انبوه و فراوانی است، اگر حاملانی مییافتم.» (۹) چه بزرگانی که نتوانستند محرمی برای اسرار درونی خود پیدا کرده و بازگو کنند و از دنیا رفتند.
* امام سجاد علیهالسلام فرمودند: «من گوهرهای دانشم را پنهان میسازم که مبادا نادانی واقعیت آن را نیابد و به گمراهی بیفتد، پیش از من ابوالحسن علی و حسن و حسین به سفارش پدر چنین کردند، آری، چه گوهر علمی در سینه دارم که اگر افشا کنم، میگویند بتپرستی و مردمان پارسایی خونم را مباح میدارند و این کار را که بسیار زشت است، زیبا میبینند.» (۱۰)
* اگر در پوشیده داشتن سخنی باشد، کتمان السرّ گویند و صاحب آن را کتوم خوانند و یک سالک، ملزم به کتمان اسرار بوده و فقط شیخ یا استاد محرم اسرار او است.
* مرد عاشق هر چه از دهانش بیرون آید بوی عشق میدهد، اگر بخواهد کتمان کند باز بوی عشق از دهان او به مشام انسان میرسد. اگر از فقه هم صحبت کند باز رنگ و بوی فقه، جنبۀ معنوی و جذبۀ عشق را میگیرد.
* برای داشتن ظرفیت کتمان و ورزیدگی و تناسب روحی، تلمیذ را در دیگ قرار میدهند، بعضیها یک سال بعضیها پنج سال و بعضی ده سال و… بجوشند تا پخته شوند و آن نظر و نَفَس، وجود آنان را فراگیرد تا به آفتی و آسیبی منحرف نشوند.
* مرحوم سیّد علی آقای قاضی (ره)، روزی برای شیخ محمدحسین خراسانی درس فتوحات میگفت که بهمحض ورود یکی از علمای ظاهر، آن کتاب را مخفی کرد؛ و نیز یک کتمان از سرّ داریم و یک کتمان از سرّ سرّ [مثل آنجا که در روایت آمده که: اگر ابوذر میدانست در دل سلمان چه میگذرد، او را میکشت] (۱۱) که هرچه بازگویی آن مسئله، خطرش بیشتر باشد، باید در کتمان کوشاتر بود.
* افشای واردات و حالات معنوی و… هم موجب زوال حالات شده و هم اذهان ناپخته، از برتابیدن آن در عجز آیند و درنتیجه به پریشانی و آشوب روحی دچار شوند و به فتنهانگیزی و ایذاء دست آلایند و نیز گاهی هم عدهای به خاطر استفاده، مزاحم وقت شخص شوند. پس کتمان اسرار از اهمّ واجبات در سلوک است و اگر کسی در رعایت این شرط مسامحه کند قطعاً نمیتواند سلوک را به پایان برساند و نیز کتمان سرّ، بهنوبۀ خود درس استقامت و پایداری روحی میدهد و آدمی را از صفت خودنمایی و خودبینی پاک میگرداند. در همین جهت در قرون گذشته، مشایخ ناگریز شدند که برای بیان مقاصد خود اصطلاحاتی خاص وضع کنند تا هر کس بدان راه نیابد و از زبان پر رمز و راز آنان مطلع نشود.
* توریه یعنی آنکه انسان در مقام پنهان کردن واقع از شنونده یا مخاطب، کلامی بگوید که مراد وی از آن، معنایی غیر از مفهوم ظاهری آن کلام باشد و در قرآن واژۀ توریه نیامده اما در تفسیر برخی آیات به آن اشاره شده است؛ مانند سورۀ (یوسف: ۷۰)، (کهف: ۷۳)، (نحل: ۱۲۵) و در موارد متعدّدی در سیرۀ پیامبر صلّیالله علیه و آله نقل شده است که ایشان توریه نموده و یا آن را تجویز کردهاند. ازجمله اینکه آن حضرت هنگامیکه آهنگ سفر یا جهاد داشت با توریه قصدش را پنهان میکرد تا دشمنان از آن آگاه نشوند. (۱۲) و درصورتیکه شخص مضطر برای دفع آزار و ستم دیگران از جان یا مال خود یا وابستگانش ناگریز به دروغ گفتن یا قسم دروغ است، میتواند توریه کند به شرطی که توانایی این کار را داشته باشد. (و نظر مشهور در فقه اسلامی، آن است که توریه اصلاً مصداق دروغ نیست)؛ و در جواز توریه بهطور مطلق یا تنها در صورت ضرورت، اختلاف است و نیز در فرض وجود مصلحت لازم در دروغ گفتن آیا در صورت امکان توریه، توری واجب و دروغ گفتن حرام میشود یا دروغ گفتن با وجود مصلحت در آن حتی با امکان توریه جایز میباشد، مسئله، محل اختلاف بین علماء است. ولی شیخ انصاری نظر مشهور فقهای شیعه را وجوب توریه میداند؛ چراکه در فرض امکان توریه، شرط جایز بودن دروغ که اضطرار است دیگر وجود ندارد و در این صورت دروغ، جایز نیست. (۱۳)
* پیامبر و ائمه اطهار علیهمالسلام شاگردانی داشتهاند که اصطلاحاً «اصحاب سرّ» نامیده میشوند که برخی از معارف الهی را در سطحی فراتر از آنچه برای عموم مردم بیان میکردند به این افراد تعلیم مینمودند و یا برخی از اخبار غیبی را برایشان بازگو میکردهاند.
و اصحاب سرّ بیشتر به تعدادی از صحابۀ خاص امیرالمؤمنین علی علیهالسلام گفته شده است، اما در مورد ائمه دیگر یا اینگونه افراد که صاحب سرّ ائمه باشند کم بودهاند و یا شرایط سیاسی اجتماعی بهگونهای بوده است که حتی نام آنها هم بهواسطۀ پنهانکاری و تقیّه فاش نشده است. بهعنوان نمونه، ابوذر، مقداد، عمّار یاسر، کمیل بن زیاد، میثم تمّار (با آنکه خرمافروش بود و با سابقه بردگی برای یک زن، از اصحاب سرّ است و ابن عباس که از نزدیکترین یاران علی علیهالسلام بود از اصحاب سرّ نیست و همین ابن عباس در برابر یک غیبگویی میثم، کاغذ تفسیر قرآنی را که از میثم شنیده بود پاره میکند.) (۱۴)، جابر بن یزید جعفی (که جابر گوید: امام باقر علیهالسلام ۷۰۰۰۰ حدیث به من فرمود که به هیچکس نگفته و هرگز نمیگویم) به امام عرض کرد: فدایت شوم! با این احادیثی که متضمن اسرار شماست و من به هیچکس نمیگویم بار بزرگی بر پشت من نهادهاید و بدین سبب گاه این تحمّل اسرار، سینهام را به تنگ میآورد، تا حدی که حالتی شبیه دیوانگی مرا فرامیگیرد؛ امام فرمود: ای جابر، اگر چنین حالتی به تو عارض شد به صحرا بیرون شو و گودالی بکن و سرّ خویش را در آن فرو بر و بگو: محمد بن علی مرا حدیث کرد به… و احادیث و اسرار ما را بگو. (۱۵) (که این احادیث یقیناً متضمّن معارف بلند توحیدی و ولایی بوده است.) و یا عثمان بن سعید عمری (از صمیمیترین یاران امام حسن عسکری علیهالسلام که زیر پوشش روغنفروشی، فعالیت میکرد) و نوّاب اربعۀ امام مهدی (عج) در دوران غیبت صغری و سلمان فارسی محرم سرّ پیامبر صلّیالله علیه و آله و اویس قرنی، رشید هجری (از اصحاب سرّ امام علی علیهالسلام) و حجر بن عدی، بلال حبشی و … را میتوان نام برد.
…………………………………………………………………………………
منابع:
۱) مشرب الارواح، ص ۱۸۸
۲) کافی، ج ۱، ص ۱۰
۳) اختیار معرفه الرجال، ص ۱۲۸
۴) بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۶۰
۵) شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۲۳۴
۶) توحید صدوق، ص ۱۱۷، باب رؤیت
۷) التحقیق، ج ۱۰، ص ۲۵
۸) تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، محمد بن نعمان، ص ۱۳۷
۹) نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۷
۱۰) شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص ۱۸۱
۱۱) کافی، ج ۱، ص ۴۰۱
۱۲) النهایه، ابن اثیر، ج ۴، ص ۱۶۰، جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۲۳
۱۳) مکاسب شیخ انصاری، ص ۵۱، شرایع الاسلام محقق حلی، ج ۳، ص ۱۸۰
۱۴) منتهی الآمال، احوال میثم تمار، ص ۱۵۸
۱۵) مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۹۹، معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۲۲