موانع مراقبه
برای مراقبه موانعی است که از به کارگیری آن جلوگیری میکند و سالک درجا میزند و به جایی نمیرسد و آنها عبارتاند از:
۱- تعلّقات قلبی: که مانع از تجلیّات میشود. چون تعلّقات زنگار آورد و تجلیّات انوار آورد و این دو با هم ضدّ هستند.
زیر بارند درختان که تعلّق دارند **** ایخوشا سرو که از قید غم آزاد آمد
یعنی سالک الی الله بدون تعلّق همانند درخت سرو آزاد و سرسبز و راست است و از پرتو تجلیّات حق بهرهمند است، امّا درختان میوهدار به خاطر میوه تعلّق دارند و در معرض حوادث هستند. تعلّقات سالک از زن و فرزند و مال و جمال و هرچه که باشد، او را از سلوک منحرف میکنند.
۲- حظوظ نفس: از موانعی است که سالک را به صعود پلهٔ عرفان نمیرساند. مراقبت بر حفظ نفس است نه حظّ نفس، چه آنکه حظوظ [به هر شکل که باشد] باعث تکدّرند و تهذیب را همراه ندارند. قلب انسان همانند نگین حضرت سلیمان علیهالسلام تا زمانی که در دست سلیمان است، منوّر است. امّا اگر این نگین به دست اهرمن برسد، خاموش و تاریک گردد.
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم **** که گاهگاه بر او دست اهرمن باشد
تا زمانی که سالک به دنبال لذّت و سرور و رغبت و حظّ است، نزول کند. امّا وقتی با همّت عالی در حفظ نفس کوشد، صعود کند و ترقّی نماید و از قبض و فقر و مانند اینها هیچ باکی ندارد.
۳- خواطر سوء: سالک باید مراقب باشد که تمامت اعضا و جوارح خویش را از مکروهات و مشکوکات منع کلّی کرده باشد و در عُزلت یا در خلوتخانه [اگر در بدایت سلوک است] نگه دارد و اگر در متوسط یا منتها است، در همه وقت نگران دل خویش باشد.
اگر نفسانی و شیطانی است، قطعاً منع کند و نفی خواطر آن واجب داند و اگر ملکی و روحانی است، بدان عمل کند و شکر خدای تعالی به جای آورد و جدّ و جهد در نفی خواطر بیشتر کند تا واردات صافیتر و تجلیّات، روشنتر و اذکار به قوّت تر شود.
پاک کن دو چشم را از موی عیب **** تا ببینی باغ و سروستان غیب
هرچه خواطر کم شود و اندیشه و فکر متّصف به عالم اسماء و صفات شود، در نتیجه ارتباط با حق بیشتر و انوار کبریایی بر قلب سالک تابناکتر و صفای باطن، زلالتر و وجد و سرور، قابلستایشتر گردد.
آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب **** جاروب کن خانه را سپس میهمان طلب
بزرگان اهل معرفت فرمودند: «سالک مراقب، خواطر سوء را با خواطر حسنه از بین ببرد تا حرم الهی در دسترس تیر شیطانی قرار نگیرد و این جز با همّت همیشگی تحقّق نپذیرد.»
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب **** تا در این پرده جز اندیشهٔ او نگذارم