وبلاگ

هادی از ارکان سلوک

الف: بدان که ارکان سلوک شش تاست؛

رکن اول سلوک، هادی است که بی هادی، سلوک میسّر نشود. رکن دوم ارادت و محبت است با هادی.

سالک چون به هادی رسید و قبول‌های یافت، باید که در وقت وی در عالم هیچ کس را چنان دوست ندارد که هادی خود را، تا زود به مقصد رسد، که مرکب سالک در این راه ارادت و محبت است.

چون ارادت و محبت قوی افتاده مرکب قوی افتاد و هر که را مرکب قوی باشد از سختی راه باکی نباشد (خداوند در سوره حدید آیه ۲۷ فرمود: «ما عیسی بن مریم را فرستادیم و به او کتاب آسمانی انجیل عطا کردیم و در دل پیروان (حقیقی) او رأفت و مهربانی نهادیم»).

رکن سوم فرمان‌برداری است در همه کارهای اعتقادی و عملی یعنی سالک را تقلید مادر و پدر ترک باید کرد (که کارهای آنان عوامانه و کارهای استاد عالمانه است) و پی روی هادی باید کرد.

از جهت آن‌که هادی به مثابه طبیب و مرید به‌مثابه مریض است. چون مریض فرمان‌برداری طبیب نکند و به خلاف امر طبیب کار کند، هرگز صحبت نیاید. اگر بیمار خواهد که به کتب طب، علاج خود کند، هرگز صحت نیاید.

حضور طبیب باید و فرمان‌برداری بیمار تا رنج و علت برخیزد.

رکن چهارم، ترک رأی و اندیشه خود است. سالک هر کاری که به رأی خود کند سبب دوری وی شود و هر کاری که به امر هادی کند سبب نزدیکی وی گردد.

رکن پنجم، سالک باید که بر گفت هادی اعتراض نکند و بر فعل هادی انکار نکند و حکایت موسی و خضر از این معنی خبر دهد. پس مصلحت مرید آن است آنچه از مراد شنود نیک شنود و یک باره ترک اعتراض کند.

رکن ششم، ثبات و دوام بر شرایط سلوک باشد؛ و هر کس به‌جایی رسید در کار دنیا و آخرت از ثبات رسید (فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ: پایداری کن چنان‌که انبیاء اولوالعزم پایداری کردند.) «احقاف: ۳۵» (رساله در بیان سلوک ق ۲۸ تألیف عزیز الدین نسفی متوفی ۶۹۱ هـ.ق با تلخیص و تنقیح)

ب: هادی اول سالک را صید کند و چون صید کرد چشمش بدوزد به خانه تاریک و زبانش ببندد به خلوت و عزلت و روزهایش گرسنه و تشنه بدارد و شب‌هایش بیدار دارد تا نفس سالک شکسته شود و قوّت حیوانی و سُبعی و شیطانی وی کمتر گردد، آن گاهش هادی صید کردن بیاموزد و صید سالک علم و معرفت و محبت و مشاهده و معاینه باشد. چون صید کردن آموخت به حضرت پادشاه رسد و قُرب پادشاه یابد و چون به قرب پادشاه (عالمیان) رسید رستگار شود. (همان ق ۳۸)

ج: اهل معرفت جذبه و سلوک و عروج را به‌غایت اعتبار کنند و هر که این سه دارد، شیخ و پیشواست و هر که این سه ندارد یا یکی از این سه ندارد شیخی و پیشوایی را نشاید. (رساله آداب الخلوه ق ۴)

د: بدان که شرط اول در مجاهدات، حضور معنوی استاد است و در اربعین نشینی باید که به اجازات وی نشینند و دیدار استاد وی را روزی شود. تا مرید را به دیدن جمال وی قوّت زیاده شود و تحمّل مجاهده تواند کرد و اگر مشکلی افتاده باشد از وی سؤال کند. (همان ق ۲۰)

ه: چون همه آدمیان استعداد آن ندارند که بی‌واسطه از خدای فیض قبول کنند، پس به ضرورت به وحی و الهام اشخاص از نوع آدمیان را خداوند مخصوص گردانید و آنان را معصوم گردانید و به اسماء و صفات و افعال خود دانا کرد و به دوستی خود برگزید و مقرّب خود گردانید و به خلق فرستاد تا خلق را از خدای خبر کنند و اوامر و نواهی را به خلق رسانند تا به صراط مستقیم گام برداشته و به تحصیل کمال مشغول شوند.

نبی دو روی دارد یک روی به طرف خدای و یک روی به طرف بندگان از آن جهت که فیض از او می‌گیرند و به بندگان می‌رسانند.

معنی ولی نزدیک می‌باشد و معنی نبی آگاه کننده است چون به طرف خداوند روی دارند و فیض گیرند ولایت نام دارد و از آن روی به طرف بندگان می‌باشند و سخن حق به بندگان می‌رسانند نبوت نام دارد. (رساله ولایت و نبوت ق ۵)

و: اولیای الهی در عالم هستند. آرامش ایشان به ذکر و دانش ایشان به مشاهده و ذوق ایشان به لقای حضرت حق است.

دسته‌ای از اولیاء مردم ایشان را نمی‌شناسند و حدیث اولیایی تحت قبایی لا یعرفهم غیری: اولیاء من زیر قبه‌های من‌اند جز من کسی آنان را نمی‌شناسد (احیاء علوم الدین ۴/۲۵۶) او خود را به استادی و پیشوایی و تربیت خلق و امثال این نوع کارها ظاهر نکند و باطن ایشان از دیگران ممتاز باشد. لذا اینان پوشیده‌اند بعد از انبیاء و اولیاء دعوت خاصه و تربیت نفوس کار عالمانی ربانی و پرهیزگار باشند که پس روی پیغمبر کنند که در حدیث وارد است العلماء ورثه الانبیاء: دانشمندان (ربّانی) ارث بر پیامبران‌اند. (رساله ولایت و نبوت فصل پنجم و ششم – کنز العمال حدیث ۲۸۶۷۹)

ز: هر که قبول می‌کند آنچه پیامبر وی گفته است، از اهل شریعت است و هر که می‌کند آنچه پیغمبر وی کرده است از اهل طریقت است و هر که می‌بیند آنچه مانند و شبیه پیامبر وی دیده است از اهل حقیقت است.

آن طایفه که هر سه دارند، کاملان‌اند و پیشوایی خلایق‌اند و آن طایفه که هیچ از این سه ندارند ناقصان‌اند و ایشان را پیشوایی نباید که از حساب بهایم‌اند. (الانسان کامل ص ۷۴)

خ: جمله مراتب درخت در تخم درخت موجودند، به باغبان حاذق و تربیت و پرورش می‌یابد که تا تمام ظاهر شوند. هم چنین طهارت و اخلاق نیک، علم، معرفت، کشف اسرار و ظهور انوار جمله در ذات آدمی موجودند.

به صحبت دانا، تربیت و پرورش می‌باید تا تمام ظاهر شوند. (بیان سلوک ق ۹) کار تربیت و پرورش دانا دارد. بی صحبت دانا امکان ندارد که کسی به جایی رسد. میوه بیابانی که خود رسته باشد هرگز برابر نباشد با میوهٔ بستانی که باغبان او را پرورده باشد.

هم چنین هر سالکی که صحبت دانا نیافته باشد، هرگز برابر نباشد با سالکی که صحبت دانا یافته بود. (همان ق ۱۳)

ط: بدان هر که سلوک خواهد کرد معرفت چهار چیز ضروری است، یکی معرفت هادی که شیخ و پیشواست؛ یعنی مرید پیشوا شوند و ملازم در وی شوند و بر یک استاد قناعت کنند و از علم طریقت بعد از علم شریعت آنچه لازم است بیاموزند و آن‌چنان که وی مصلحت بیند به کار مشغول شوند. (همان ق ۲۱)

ی: بدان که ذکر برای سالک به مثابه شیر است هر فرزندی را. سالک باید که ذکر از استاد به طریق تلقین گرفته باشد که تلقین ذکر مثابه وصل درخت است. (آداب الخلوه ق ۱۴)

ک: آدمی چون به کمال رسید، بعد از کمال بعضی به تکمیل دیگران مشغول می‌شوند و بعضی آزاد و فارغ می‌باشند. (رساله بیستم سخن اهل وحدت ق ۲۳)

ل: اول ترک ماسوی باید کرد و بتان درهم باید شکست… آنگاه در صحبت دانایی سال‌های بسیار در ریاضات و مجاهدات ثبات باید نمود. (رساله بیست و یکم ق ۲۸. توضیح آن‌که موضوع هادی از ارکان سلوک در ذات و نفس از رسائل ۲۴ گانه عزیز الدین نسفی استخراج گردیده است که همه آن‌ها در کتاب الانسان الکامل مندرج شده است.)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.