گلشن راز

۹۹۹. از آن گلشن گرفتم ضمّه‌ای باز **** نهادم نام او را گلشن راز

بعد از دیدن روی آن عالم‌آرا و نوشیدن شراب معرفت، گلشن حقایق نصیبم شد و بعضی از آن‌ها را در این منظوم درج کردم و نامش را گلشن راز نامیدم.

۱۰۰۰. درو از راز دل گل‌ها شکفته است **** که تا اکنون کسی دیگر نگفته است

در این کتاب، از اسرار دل و حقایق که کسی تا به امروز آن‌ها را نشکفته بود به نظم درآورده و بیان نمودم.

۱۰۰۱. زبان سوسنِ او جمله گویاست **** عُیون نرگسِ او جمله بیناست

زبان سوسن این گلشن، همه گویا و چشم نرگسِ این گلشن، همه بینا و باز است؛ یعنی این کتاب برای سالک، زبان حکمت و چشم مشاهدات را ترسیم می‌کند.

۱۰۰۲. تأمل کن به چشمِ دل، یکایَک **** که تا برخیزد از پیش تو این شک

در این کتاب، با بصیرت و تفکر، یک‌یک معانی و حقایق را ببین تا اگر شکّی در درون توست برخیزد و برود.

۱۰۰۳. ببین منقول و معقول و حقایق **** مصفّا کرده در علمِ دقایق

آنچه از علوم نقلی و حکمت و معانی بود را ترسیم نموده و دقیقاً زوائد آن را پاک کردم.

۱۰۰۴. به چشم منکری، منگر در او خوار **** که گل‌ها گردد اندر چشم تو خار

در این گلشن راز، به چشم آدم‌های مغرض نگاه نکن که آن را معیوب می‌پنداری و گل‌هایش نزد تو خار و بد جلوه می‌کند.

۱۰۰۵. نشان ناشناسی، ناسپاسی است **** شناسائیِ حق، در حق‌شناسی است

علامت خوب ندیدن، با چشم عیب دیدن است و خداشناسی حقیقی، وقتی حاصل شود که سالک، حق‌شناس باشد.

۱۰۰۶. غرض زین جمله تا آن گر کند یاد **** عزیزی گویدم رحمت بر او باد

منظورم از این کلام آن است که عزیزی با این کتاب مرا به رحمت خداوندی یاد کند.

۱۰۰۷. بنام خویش کردم ختم و پایان **** الهی عاقبت محمود گردان

با نامم که محمود است این کتاب را به پایان رساندم. از خداوند خواهانم عاقبت مرا هم محمود گرداند.

 

 

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.